Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘آزادی’ Category

کودتا و دمکراسی

در رابطه با کودتای نظامی در ترکیه، اینکه دست اندرکاران این کودتای احمقانه چه کسانی بودند هنوز برای من مشخص نیست. موضوع این نوشته نگاه به مقوله کودتا و دمکراسی است

  کاملا مخالف اسلامیست ها و کسانی مانند ادوغان هستم. «مردم سالاری دینی» هم مانند «حقوق بشر اسلامی» اساسا کاربردی عوام فریبانه دارد. دمکراسی و حکومت مذهبی اساسا در تناقض با هم قرار دارند. اما استفاده از کودتای نظامی برای استقرار دمکراسی! هم از آن ادعاهاست. گروهی که ظاهرا مدافع آزادی و حقوق بشر و …هستند از «کودتا» (از جانب هر کسی) بعنوان ابزاری برای استقرار دمکراسی حرف میزنند. اگر گمان شود که در مقابله با اسلام سیاسی با کودتای نظامی میتوان دمکراسی را حفظ کرد، آنوقت شاید مشکل سر تعریف دمکراسی واقعی باشد. بدست آوردن و حفظ دمکراسی یک فرایند است. مهمترین ابزارهای رسیدن به دمکراسی و حفظ آن، گسترش آزادی بیان و فکر، آزادی احزاب و تشکلهای متنوع و مستقل مدنی است. با رشد و نهادینه شدن این ابزارهای دمکراسی، آگاهی های سیاسی و اجتماعی و آشنایی با حقوق و مسولیت های شهروندی در ابعاد گسترده شکل میگیرد. تنها ضامن حفظ و گسترش آزادی و دمکراسی نیز وجود نهادهای متنوع مدنی، وجود رسانه های متنوع و مستقل از کانونهای قدرت تمامیت خواه،انحصارطلب و غیر دمکراتیک) است. یک جامعه دمکراتیک برای نقد و بررسی مشکلات اجتماعی، یافتن راهکارهای های عقلانی و انسانی، برای پاسخگوکردن مسئولین و برکناری آنان در صورت عدم لیاقت و شایستگی، از خرد جمعی با استفاده ازمکانیزم های دمکراتیک بهره میگیرد. دمکراسی فرایند شرکت آگاهانه بخش قابل ملاخظه ای از شهروندان آگاه و مسئول برای حق تعیین سرنوشت خود، ساختن زندگی بهترو پاسخکویی به مشکلات با آتکا به آزادی و اگاهی و شعور جمعی و کنترل قدرتهای تمامیت خواه، غیرپاسخگو و سلطه طلب است. این فرایند با کودتای نظامی که نتیحه اش بقدرت رسیدن یک نیروی نظامی غیر پاسخگو با اعمال زور و تعطیلی رسانه ها و احزاب متنوع و مخالف همراه است، در اساس در تضاد است. این ادعا نیز که نیروهای کودتاگر با «نیت خوب» میتوانند زمینه برای دمکراسی در آینده فراهم کنند نیز افتادن در یک دور باطل است.چرا که حاصل یک کودتای نظامی همیشه بدون استثنا یک حکومت غیرشفاف و دیکتاتوری خواهد بود. حکومتی که خود سدی در برابر دمکراسی و آزادی خواهی میشود. میتوان دهها مثال آورد که دمکراسی و یا زمینه ایجاد دمکراسی با کودتا نابود شده. اما مثالی نداریم که حکومت های کودتاگر با میل خود و بدون تلاش های مردم باعث تحول دمکراتیک در کشوری شده باشند. مبارزه با عقب ماندگیهای فرهنگی، انواع تبعیضات ناعادلانه و غیر انسانی و استبدادزدگی ( درانواع متنوعش)، کاری زمان بر و حاصل تلاشهای جمعی انسانها و نیروهای پیشرو و آزادی خواه جامعه است اینکار در اساس با کشت و کشتار و زور اسلحه و حکومت چکمه پوشان در تناقض است.

Read Full Post »

http://www.youtube.com/watch?v=H1YpVdabYXk

Read Full Post »

«پس از اقدام اخیر سایت  بالاترین که اعمال نظر مدیران در قبال توهین آمیز بودن یا نبودن لینک ها را رسمیت بخشید، بسیاری از کاربران به اشکال گوناگون این حرکت را مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری این اقدام را ادامه ی روندی می دانستند که از مدتی قبل با تغییرات نوشته یا نانوشته از جانب مدیران اعمال می شد» (1).

مشکل  اساسی مدیریت سایت  بالاترین عدم وجود معیارهای دمکراتیک در شیوه مدیریت و اعمال شیوه های قیم مابانه در رابطه با کاربران سایت است. این نکته بطور واضحی  در رابطه با موضوع محدود کردن لینک های منتقد به مذهب به نمایش گذاشته شده و درک سطحی مسئولین  بالاترین را از  اصل  آزادی بیان عریان  نمود. محدود کردن آزادی بیان انهم در سایتی که هدف اصلی تعداد زیادی از کاربرانش تلاش و مبارزه برای آزادی بیان و رفع سانسور در ایران است بهیچ عنوان قابل قبول نیست.

به این دلایل  و  بخاطر عدم  پا سخگویی مناسب مسئولین بالاترین به پرسش ها و انتقادات جمع کثیری از کاربران ، عده ای از کاربران تصمیم به تحریم سایت  بمدت دو هفته گرفتند.  از همه ی شما دوستان می خواهیم با همراهی خود، صدای این حرکت اعتراضی را هرچه پرطنین تر سازید تا مدیران این وبسایت دریابند که نقض قواعد آزادی بیان و بی توجهی و بی احترامی به خواسته های کاربران، چندان  بی هزینه نخواهد بود.

تحریم 14 روزه ی بالاترین  از ساعت 9 صبح پنج شنبه 11 آذر به وقت ایران آغاز خواهد شد.

امیدواریم همه ی دوستان، وبلاگ نویسان و کاربران بالاترین، در هرچه بهتر انجام گرفتن این حرکت اعتراضی ما را همراهی نمایند.

نوشته های مرتبط با موضوع:

دعوت به بازی وبلاگی با عنوان: «چرا بالاترین را تحریم می کنم؟»1

اندر باب نظر سنجی بالاترین

نامه سرگشاده صدها کاربر «بالاترین» خطاب به مهدی یحیی نژاد در اعتراض به تصمیمات اخیر مدیران این وبسایت

خودسانسوری، حصر آزادی است / مقاله ای از زنده یاد محمد مختاری در سالگرد قتل های زنجیره ای

Read Full Post »

 

 

 

چرا که آزادی بیان  و دفاع از اون نقشی بسیار مهمتر در رشد شعور  جمعی و نهادینه شدن  ارزش های دمکراتیک داره  تا محدود کردن آن به این دلیل گاه موجه که توهین به نظرات دیگران کار درستی نیست.

 

عدم تحمل نظرات مخالف ریشه در فرهنگ استبدادی و تک صدایی داره. با  تحمل بیشتر نظرات مخالف میتوانیم در جهت ریشه کردن این فرهنگ تلاش کنیم.

 

Read Full Post »

 

اگر هدفمان نه فقط  مبارزه با یک دولت خاص بلکه  مبارزه با نظام و فرهنگ استبدادی است.

اگر خواهان مبارزه با فرهنگ  ریا و دروغ  و تزویر  که بوسیله نظام استبدادی تبلیع و تشویق میشود، هستیم.

اگر با  شکنجه و اعدام  و نقض حقوق بشر از طرف هرنیرویی مخالف هستیم.

اگر هدفمان داشتن جامعه ای آباد و آزاد است.

اگرخواهان زندگی  در کشوری هستیم  که حقوق انسانی یکایک  شهروندان  آن محترم شمرده شود.

اگر خواهان عدالت و مخالف انواع تبغیضات بر اساس عقیده،  جنسیت، نژاد و… هستیم.

اگر خواهان زندگی در جامعه ای بدور از دروغ و ستم و تحقیر هستیم.

 

اگر میخواهیم آزاده باشیم:

 

میتوانیم:

نه  فقط اشتباهات و خطاهای دیگران  را دیده ،  خود را نیز در  آینه  ببینیم و منتقد  ایده ها  و رفتارهای نادرست گذشته خود باشیم. بدانیم که هر قدر قدرت و امکانات بیشتری داشته ایم، مستولیت  بیشتری هم داشته ایم.

 

میتوانیم:

حقیقت را فدای مناقع گروهی  و یا دگم های عقیدتی نکنیم.

 

میتوانیم:

هر گونه تمامیت خواهی و  حکومت استبدادی را محکوم کنیم.  از جمله حکومت مذهبی  را  که خود یکی از دلایل  مهم  رواج  دروغ و  ریا کاری  و نهادینه کردن انواع تبغیضات جنسی و فکری مذهبی  و سیاسی در جامعه ما بوده است!

 

میتوانیم:

شخصیت پرستی را کنار گذاشته  و  خرد،  منطق و معیارهای حقوق بشری  را راهنمای گقتار و رفتار و کردار خود گردانیم.

نظام  استبدادی  از ترس به عنوان سلاحی مهم برای سرکوب  خواسته ها  و حقوق انسانی ما استفاده میکند. ریشه های ترس  را درون خود بشناسیم و آگاهانه این سلاح سرکوبگران  را بی اثر نماییم.

 

میتوانیم:

ظرفیت خود را برای شنیدن صداهای مخالف بالا بریم.  نه تنها تحمل صدای های دیگر را داشته باشیم. بلکه تنوع  و چندصدایی در افکار و عقاید را ارج نهیم.

 

میتوانیم:

در تلاشمان برای ساختن جامعه بهتر که در آن حقوق انسانی و شهروندی محترم شمرده میشوند.

حقیقت را فدای مصلحت نگردانیم.

میتوانیم…

 

Read Full Post »

ماده ۱: تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند

ماده۲: هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد

ماده ۳: هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد

ماده ۴: احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع  است

ماده ۵: احدی  را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد

ماده ۶: هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود

ماده ۷: همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه

حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند

ماده ۸: در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده  باشد ، هر کس حق

رجوع به محاکم ملی صالحه دارد

ماده ۹: احدی  را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود

ماده ۱۰: هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید

ماده ۱۱: الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه  محسوب خواهد شد تا وقتی  که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد

ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب ، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد . به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد

ماده ۱۲: احدی در زندگی  خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های  خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد

حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات ، مورد حمایت قانون قرار گیرد

ماده ۱۳: الف) هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید

ب) هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد

ماده ۱۴: الف) هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار ، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند

ب) در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول  و مقاصد ملل متحد باشد ، نمی توان از این حق استفاده نمود

ماده ۱۵: الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد

ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد

ماده ۱۶: الف) هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد ، ملیت ، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند

ب) ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود

پ) خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود

ماده ۱۷: الف) هر شخص ، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد

ب) احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود

ماده ۱۸: هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده  و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد

ماده ۱۹: هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق  مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد

ماده ۲۰: الف) هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد

ب) هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد

ماده ۲۱: الف) هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ،  خواه مستقیما و خواه با وساطت  نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید

ب) هر کس حق دارد با تساوی شرایط ، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید

پ) اساس و منشا قدرت حکومت  ، اراده مردم است . این اراده  باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری ، صورت پذیرد .انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی  رای  را تامین  نماید

ماده ۲۲: هر کس به عنوان عضو اجتماع ، حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد

ماده ۲۳: الف) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد

ب) همه حق دارند که بدون هیچ  تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمايند

پ) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید

ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند

ماده ۲۴: هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری ، با اخذ حقوق، ذیحق می باشد

ماده ۲۵: الف) هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری  که به علل خارج از اراده  انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود

ب) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج  به دنیا آمده باشند ، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند

ماده ۲۶: الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند

ب) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید

پ) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند

ماده ۲۷: الف) هر کس حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند ، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد

ب) هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی ، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود

ماده ۲۸: هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی ، حقوق و آزادی هایی را که در این اعلامیه ذکر گردیده ، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد

ماده ۲۹: الف) هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد

ب) هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود ، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون ، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی ، در شرایط یک جامعه دموکراتیک  وضع  گردیده  است

پ) این حقوق و آزادی ها ، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد

ماده ۳۰: هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه ، فعالیتی بنماید

Read Full Post »

برخی دلایل بی ثباتی   نظام های استبدادی:

نظام های استبدادی بخاطر نوع رابطه ای که با اکثریت جامعه بوجود میآورند. از اساس بی ثبات هستند. رابطه ای که بر اساس زورگویی و تمامیت خواهی عده ای معدود  و نقض گسترده حقوق انسانی اقشار گسترده  شکل میگیرد. ناتوانی ماهوی اینگونه نظام ها برای حل مشکلات اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای  اقشار مختلف در عمل زمینه ساز شرایطی ناپایدار میگردد. بی دلیل نیست که عمر این گونه حکومت ها   بسیار کوتاه است.  از دیکتاتوری های نظامی در امریکای لاتین گرفته تا حکومت سرهنگان در یونان. از نظام های تمامیت  خواه و تک حزبی  بلوک شرق گرفته تا دیکتاتوری های خودکامه افریقایی. از حکومت های های مطلقه سلطنتی در خاورمیانه گرفته تاحکومت فاشیستهای اسپانیایی و پرتقالی.  در این نوشته به برخی از دلایلی که این نظامها را بی ثبات میکند میپردازم.

1. نفی آزادی :

آزادی و میل به آزادی نه یک شعار کلی که یکی از پایه ای ترین غرایز انسانی بعد از احتیاج به آب، غذا و سرپناه است. نظام ههای استبدادی  با سعی  در سرکوب خواسته های انسانی با این غریزه درگیر میشوند.   مبارزه ای که برنده نهایی آن  حکومت مطلقه و نظام دیکتاتوری نمیتواند باشد.

در کنار اهمیت آزادی به عنوان یک غریزه نابود نشدنی انسانی، وجود آزادی های سیاسی از جمله آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی سازمان های مدنی و آزادی حق انتخاب از ابزارهای اصلی برای ساختن روابط دمکراتیک ذر جامعه و کنترل و پاسخگو نمودن قدرت هستند.

هر جامعه پیچیده ای برای حل بهینه مشکلات، چالش ها و مسائل جدید که بطور داتم بوجود میآیتد احتیاج به جریان آزاد اطلاعات، وجود مطبوعات مستقل و سازمانهای مدنی  و صاحب نظران و اندیشمندانی دارد که بتوانند در  فضایی باز؛ قانونمند و به بررسی و نقد و گفتگو برای حل مسائل و مشکلات بپردازند.  در نظام های استبدادی  این ایزارها  بسیار ضعیف هستند. در نتیجه با گذشت زمان مشکلات و مسائل پیچیده تر گشته  و در نهایت  تبدیل به تهدیدات جدی برای بقا نظام میگردنند.

2. قانون گریزی:

در  نظام های استبدادی، حکومت های مطلقه فردی و خودکامه، قانون و مفهوم قانون کمرنگ و بیرنگ میشود. چرا که حرف اخر را شاه یا ولی فقیه  و یا نظامیان کودتاچی میزنند این موضوع چندین مشکل بوجود میآورد:

منطق و توجه به خواسته های عمومی جامعه جای خود را به خواسته های افراد در راس قدرت میدهد . زورگویی و خود کامگی بعنوان معیارهای غالب تقویت میشوند. فرهنگ استبدادی در ابعاد گسترده  تقویت و بازتولید میشود. مسلما تعرض به حقوق انسانی و قانونی از طرف حکومت و قدرت حاکم بطور روزمره ، الگوی مثبتی برای اقشار نااگاه در  رعایت و احترام به حقوق دیگر شهروندان نخواهد ساخت. در نتیجه بی قانونی و عدم  احترام به حقوق فردی  و اجتماعی  تبدیل به هنجارهای غالب میگردنند.

قانون گریزی  و عدم دسترسی به اطلاعات سبب رشد فساد اقتصادی، عدم موفقیت پروژه های ملی، گسترش رانت خواری و اقتصاد دلالی میگردد. این عوامل در دراز مدت به بی ثباتی نظام های استبدادی دامن زده  واین نظام ها را در برابر بحران های اقتصادی آسیب پذیرتر میکند.

خودکامگی در راس قدرت و عدم رعایت قانون حتی برای عوامل نظام استبدادی باعث ریزش نیروهای خودی  و تشدید تضاد درون دستگاه های استبدادی میشود. نظام ولایت فقیه نمونه بارزی برای این ادعاست. در این نظام دائما شاهد تقسیم مکرر نیروها و بسته شدن فزاینده دایره قدرت هستیم. در غیاب وجود روابط دمکراتیک و احترام به قانون،  فرماندهان نظامی بطور مرتب دچار انواع تصادفات و»سانحه» های هوایی میشوند و سیاست مداران قدیمی مورد غضب قرار گرفته مجبور به فرار شده  و یا تبدیل به «سران فتنه» میشوند.  در نظام سلطنتی نیز با یک فرمان شاه  یک شبه نظام چند حزبی( هر چند فرمایشی) تبدیل به نظام یک حزبی ( حزب رستاخیز) میگردد!  مسلما تشدید فراینده تنش ها درون هیج  سیستمی باعث تقویت و تثبیت آن نمیگردد.

3. هدر دادن فرصت ها و منابع انسانی و طبیعی بخاطر حفظ منافع و قدرت عده ای معدود.

از آغاز تثبیت «نظام مقدس اسلامی» بطور متوسط هر سال بیشتر از 100 هزار نفر با تحصیلات دانشگاهی به خاطر شرایط نامناسب و سلطه استبداد مذهبی ایران را ترک میکنند. 4.5 میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند. بسیاری دارای تخصص هایی باارزش هستند و در صورت  وجود کشوری آزاد و دمکراتیک  میتوانستند در جهت رشد و آبادانی و حل مشکلات جامعه تلاش نمایند.  بهایی که مردم کشورمان برای فرار مغزها در سال پرداخت میکنند، از در آمد سالیانه نفت بیشتر است. نظام های استبدادی از فرار مغزهای آگاه و دردسر ساز استقبال میکنند. شاه خطاب به روشنفکران، آزادی خواهان و مخالفین خود میگفت هر که میخواهد پاسپورتش را بگیرد و برود! مطمئنا قشر حاکم کنونی نیز از فرار مغز ها نا راضی نبوده و با کمال میل خواهان حذف اقشار آگاه و آزاد اندیش جامعه به هر شکل و قیمتی است.

عدم وجود مطبوعات و گفتمان آزاد در رابطه با اولویت ها ی اجتماعی باعث ادامه سیاست های فاجعه بار و غلط میگردد. غرامتی که مردم ایران برای جنگ 8 ساله ( نعمتی که ارزانی خمینی و» نظام مقدس» شد) شامل صدها هزار کشته، صد ها میلیارد دلار خسارت و عقب ماندگی کشور برای سالها بود. در دوران حکومت سلطنتی در حالی که درصد بیسوادی بالای 70 درصد بود و کمتر از 8 هزار کیلومتر راه آهن داشیتم، سالیانه میلیارها دلارصرف خرید تجهیزات نظامی میشد. قرار بود ایران تبدیل به ششمین قدرت نظامی دنیا شود!

قدرت نامحدود و غیر پاسخگو بطور اجتناب ناپذیری فاسد میگردد.در نتیجه عقد قراردادهای خیانت بار و غارت منابع طبیعی تبدیل به امری عادی میگردد. غلبه روابط فردی بر قوانین و ضوابط منطقی، ضعف مدیریت کلان در  نظام های استبدادی را دو چندان میکند . ضعف مدیریت  بنوبه خود  در جهت هدر دادن فرصت ها و منابع انسانی و طبیعی  تضعیف این نظام ها در دراز مدت عمل میکند.

4. زمینه بحران  وتشدید بی ثباتی در نتیجه  بیماری با مرگ دیکتاتور :

اساس و تداوم قدرت در نظام های استبدادی، نه براساس خرد جمعی، ارگانهای قدرتمند مدنی، احزاب متنوع سیاسی و چرخش نسبی قدرت  بلکه  بر پایه  خودکامگی فردی و یا گروهی اندک در راس هرم قدرت میچرخد. در نتیجه با ضعف ، بیماری  و یا مرگ دیکتاتور ثبات سیاسی مورد تهدید جدی قرار گرفته و بحران های سیاسی به جامعه تحمیل میشود. یکی از علل قتل عام هزاران زندانی سیاسی در سال 67  و قبل از مرگ خمینی  دقیقا نگرانی و ترس  او و جانشینانش از بی ثباتی نظام پس از مرگ او در آستانه شکست عملی در جنگی بود که برای تثبیت  و تقویت نظام اسلامی بمدت 8 سال به خواست او  ادامه پیدا کرده بود. همچنین  بنظر میرسد که بیماری شاه در سقوط سریع استبداد سلطنتی در سال 57 بی تاثیر نبوده است.

5. استبداد  و ترس :

اگرچه ساختن زندان برای مخالفان سیاسی و آزادی خواهان،  استفاده از انواع شکنجه، اعدام،   و سرکوب  فیزیکی اعتراضات مدنی از ابزارهای مهم نظامهای استبدادی  برای بقا هستند؛ اما مهمترین ابزار سرکوب در نظام های استبدادی استفاده از سلاح ترس است. ترس مفهومی بنیادین و کلیدی در حفظ ساختار قدرت های سرکوبگر دارد.  این مفهوم فقط  به سرکوب فیزیکی محدود نمیشود.

در  واقع  استفاده از ترس وقتی موثر میگردد که نظام سرکوبگر قادر به نهادینه نمودن این ترس در ذهن بخش های قابل توجهی از افراد جامعه شود. کمتر نظامی قادر به اعدام یا شکنجه ویا زندانی کردن  هزاران هزار شهروند است. سرکوب های گسترده نیز نمیتوانند برای مدت طولانی ادامه پیدا کنند. اما  ترس از سرکوب و شکنجه  و کشته شدن (که در مواردی ترس های بجایی نیز میتوانند باشند) میتواند اقشار گسترده ای از جامعه را علیرغم وجود مشکلات حاد اجتماعی به انزوا کشانده و مانع از شرکت آنان در تلاش برای تغییر و تحولات مثبت اجتماعی گردد. کسانی که در زمان شاه زندگی کرده اند بیاد دارند که برخی، حتی در مهمانی های خصوصی، هنگام صحبت در باره او از ترس صدای خود را پایین می آوردند. معمولا نظام های استبدادی سعی در بزرگ نمایی قدرت سرکوب خود نیز دارند. برای مثال ادعا میشود که نیروی بسیج 20 میلیونی است، پاسدار احمدی مقدم ادعا میکرد که نظام «جمهوری» اسلامی قادر به کنترل  و بررسی ایمیل  میلیونها کاربر اینترنتی است! در زمان شاه ادعا می شد که میلیونها نفر برای ساواک کار میکنند! این شایعات گاه از جانب دستگاههای امنیتی پلیسی و گاه از طرف افراد ناآگاه تقویت و پخش میگردنند و به نوبه خود به تقویت احساس ترس از نظام یاری میرسانند.

اما استفاده از سلاح ترس نیز ابزار قابل اطمینانی در دراز مدت نیست. در این مورد نیز نظام های استبدادی در نهایت دچار مشکل میشوند. چرا که با تداوم سرکوب و نفی حقوق مدنی و بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی زمینه اعتراضات همیشه  وجود داشته و جنبش های  اجتماعی شکل میگیرند. یکی از خصوصیات پایه ای رشد جنبش های مدنی ریختن ترس و رشد اعتماد به نفس اقشار گسترده در تلاش هایشان برای حق تعیین سرنوشت و مبارزه با نظا م سلطه گر است.

در قرن گذشته شاهد  انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن نفت، انقلاب ضد سلطنتی و جنبش آزادی خواهی اخیر در برابر نظام ولایت فقیه بوده ایم. آنچه که در این تجربه ها آشکار  است عدم پایداری و ثبات  نظام های استبدادی در کشورمان بوده.(1)

مبارزه با زورگویی ضرورتا به نفی نظام استبدادی نمی انجامد. همانطوری که مبارزه علیه نظام سرکوبگر سلطنتی  نه تنها به استقرار نظام دمکراتیک در کشورمان منجر  نشد؛ بلکه باعث قدرت گیری استبدادی به مراتب شدید تر شد. استبدادی که به منجر به تجاوزات گسترده  و نقض ابتدایی ترین  حقوق انسانی  و فردی هموطنانمان در سی سال اخیر گشته و امروز مردم کشورمان را در برابر بحرانی سخت قرار داده است.  برای نفی نظام استبدادی ونهادینه شدن فرهنگ دمکراتیک  میباید  عناصر فرهنگ استبدادی را باز شناخت.

*******

1) در مورد  رابطه ترس و استبداد بیشتر خواهم نوشت.   بر این باورم که  برای گذار از نظام ولایت فقیه و استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی در کشورمان  احتیاج به برنامه ای شفاف  و سازماندهی موثر داریم.  این برنامه شفاف میبابد بر اساس نفی فرهنگ استبدادی و رعایت  اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد.   ترس و نهادینه شدن ترس رابطه ای  کلیدی با فرهنگ استبدادی دارد.

Read Full Post »

چهار شنبه سوری،سیزده بدر، روز جهانی کارگر و روزهایی که هر یک سمبلی از وقایع تاریخی، یادبودها وجشن ها ی ملی ما هستند یکی پی از دیگری در راهند.  در هر یک از این روز ها میتوانیم با شادی و جشن گرفتن زندگی در برابر مرگ. خواست آزادی در برابر استبداد، در عین  برگزاری جشن و پایکوبی ، برای آزادی خود و دیگر هموطنانمان از یوغ استبداد طالبانی  تلاش نماییم.  با خواندن سرخی تو از من زردی من از تو  و سر دادن فریادی های  آزادی، آزادی در سراسر کشورمان  ایده های کهنه و خاک گرفته  را بدور ریخته  و به  پیشواز  بهار  و سالی نو   با ایده هایی تازه  برویم. جسورانه  اما با  آگاهی برای نجات خود از چنگ رژیم متجاوز و اشغال گر ولایت فقیه تلاش نماییم. در چهارشنبه سوری اسطوره  پیروزی نور بر  تاریکی را به واقعیت تبدیل کنیم.

چهارشنیه سوری امسال ، جشن و مبارزه امروز را  با تلاش های چند هزار ساله پیشینیانمان  برای  آزادی و عدالت  پیوند زنیم.   به سرکوب گران، شکنجه گران و کسانی که برای منافع بی مقدار خود به هر دروغ و مکر و حیله و جنایتی متوسل میشوند نشان دهیم که ایرانی آزاده میمیرد ذلت نمیپذیرد.

هنگام پریدن از روی آتش با خود  عهد کنیم که بهترین راه زنده نگاه داشتن خاطره جان باختگان راه آزادی و دوستان در بندمان تلاش برای رسیدن به  آزادی و رها کردن خود و هموطنانمان از بند استبداد از هر نوع و با هر بهانه ای است.   با خود عهد کنیم که خود را از بند سنت های کهنه آغشته به تفکرات استبدادی و تمامیت خواهی رها کنیم  تا بتوانیم   آزاد بال و سبک  برای رهایی واقعی خود  تلاش کنیم.

وقتی نظامی سرکوبگر  بر ما مسلط است؛ همگی زندانی آن نظامیم.  اما بدانیم که قبل از انکه زندانی این نظام شده باشیم، زندانی افکار خود بوده ایم.  به این دلیل تلاش برای آزادی سیاسی بدون تلاش برای رهایی از تفکرات فرهنگ استبدادی امکان پذیر نخواهد بود. چرا که استبداد سیاسی و فرهنگ استبدادی لازم و ملزوم یکدیگرند.

زنگارهای تفکرات استبدادی که  بطور دایم از طریق سیستم «اموزشی» و تبلیغات نظام سرکوبگر القا میشوند را باز شناسیم.  بهترین ابزار ما برای اینکار تقویت و رشد تفکر انتقادی است. اینکار  با  تلفیق تجربیات فردی و مطالعه  موضوعات متنوع  اجتماعی و در تلاشی آگاهانه برای  شکل دادن به تفکر مستقل برای بررسی و تجزیه و تحلیل موضوعات  امکان پذیر است. خود  آگاهی به نقش زنگارها و جزمیات القا شده و تلاش برای شفاف نمودن تفکر در روندی ما را به هدف آزاد اندیشی نزدیک میکند.

در بعد  اجتماعی برای مبارزه با نظام استبدادی که خود نقشی اساسی در باز تولید  فرهنگ استبدادی دارد، احتیاج به برنامه ای شفاف با هدف های تعریف شده و شیوه های موثر سازماندهی داریم. هدف،  تبدیل  اعتراضات و حرکت های ناپیوسته به زنجیره ای بهم پیوسته برای  قدرتمند کردن جنبش آزادی خواهی است.  زنجیره اعتراضی که هدفش فلج کردن کامل نظام اشغالگر در راه دستیابی به خواسته ها و حقوق اولیه و  انسانی ماست.

در نوشته  «جمهوری خواهان دمکرات و سکولار متحد شوید»(1)  برنامه ای مشخص همراه با شیوه هایی برای سازماندهی مطرح گردیده اند.

در این طرح ایجاد شبکه اتحاد ایرانیان دمکرات و سکولار و  تشکیل و گسترش هسته های مقاومت و تشکلات مدنی(2) بعنوان دو ابزار اصلی  و پایه ای جنبش آزادی خواهی  پیشنهاد شده است. در اینجا  بار دیگر به نقش کلیدی هسته های مقاومت و تشکلات مردمی برای ایجاد ارتباط بین اعتراضات مجزا در جهت عمق دادن و هدف دار کردن جنبش اعتراضی کنونی میپردازیم.  بدون وجود سازماندهی و تشکل هیچ برنامه ای هر چقدر جالب و هیچ «رهبری» هر چقدر مبارز، کاری از پیش نمیبرد. تحولات اجتماعی  و قدم های بزرگ تاریخی نه بوسیله قهرمانان بلکه با اراده جمعی  و تلاش مستمر امکان پذیر می گردد. با یک قهرمان، فرهنگ استبدادی و روابط اجتماعی دگرگون نمی گردد.  تحول  دمکراتیک در کشورمان  و ساختن ایرانی ازاد و آباد   نیاز به تلاشی جمعی دارد. کسانی که خواستار کسب و حفظ ازادی هستند  به تناسب توانشان  و بکار گیری خلاقیت، با همیاری دراین راه تلاش می کنند.

هسته های مقاومت مدنی خمیر مایه  جنبش آزادی خواهی هستند. از مثال های ساده شروع کنیم. شما میتوانید با همکاری چند دوست، عضو خانواده، همشاگردی و همکار مورد اطمینان  در محله، دانشگاه، اداره، کارخانه، مدرسه و…هسته مقاومت درست کنید.  این همکاری ساده باعث میشود که برای شرکت در اعتراضات خیابانی یا اطلاع رسانی در محله و محیط کار با همکاری و همیاری یکدیگر موفق تر و موثر تر عمل کنید. مثلا برای بخش  C.D یا اعلامیه در محل 5 نفر میتوانند با تقسیم کار و داشتن هوای همدیگر موثر تر از یک نفر عمل کنند. برای شرکت در اعتراضات گروه های 10 یا 15 نفره  بهتر میوانند از خود دفاع کنند و با تقسیم کار مراقب مزدوران باشند و یا در صورت دستگیری و  زخمی شدن یک دوست، به کمک او بشتابند.

چهارشنیه سوری میتواند زمان مناسبی برای بخش  اعلامیه،  طرح شعارها و خواسته های مردمی بصورت گسترده در تمام نقاط ایران باشد.  رژیم  ولایت فقیه از گسترش اعتراضات و قدرت مردم  وحشت زده است.  چهارشنبه سوری  میتواند روزی دیگر در نشان دادن قدرت و عزم مردم  برای احقاق حقوق انسانی شان باشد.  نظام ولایت فقیه همیشه از کارت پراکندگی مردم در نقاط مختلف کشورمان برای سرکوب استفاده کرده.

اینبار اما مردم در تمام کشور و در تمام محلات میتوانند این جشن  ملی را تبدیل به کابوسی فراموش نشدنی برای طالبان ایران نمایند.  نیروهای سرکوبگر در این روز توانایی کنترل هزاران هزار محله در شهرهای مختلف ایران را ندارند.  بیاد دارم سال گذشته در شب چهارشنبه سوری بطور تصادفی کنار چند مامور که بنظر اطلاعاتی بودند  در میدانی ایستاده بودم. صحبت های آنان و رفتار آنان حاکی از نگرانی شدیدی بود که از قدرت عظیم مردم در آن شب احساس میکردند. این قدرت عظیم را میتوان جدا از واکنشهای کور و لحظه ای،  تبدیل به نیرویی موثر برای نشان دادن قدرت مردم، اطلاع رسانی و سازماندهی محله ای کرد.    از امروز میتوان برای چهارشنبه سوری برنامه ریزی کرد.

بیایید باهم جشن آخرین  چهارشنبه  سال را تبدیل به جشنی برای مرگ استبداد نماییم. میدانیم که جنبش آزادی خواهی میتواند پیروز گردد.  چرا که  این جنبش شعور است در برابر جهل، حرکت آزادی خواهی است در برابر استبداد و زور گویی ظالمان. جنبش آزادی خواهی پیروز است چرا که ما بیشمارانیم. ما آینده سازان ایرانی آباد و آزادیم. ایرانی که  در آن سینه هیج انسانی برای دفاع از حقوق انسانی خود و هموطنانش شکافته نشود.  هیج کارگری در اعتراض برای گرفتن حقوقش زندانی نشود. کودکان کار و کودکان خیاباتی با گونه های زرد و دستان سرخ  قربانی اقتصاد مریض و بی توجهی حکومت گران فاسد  نباشند.هیچ جوان دانشجویی برای  دفاع از حقوق هموطنانش مورد تعرض قرار نگیرد.. شاهد خودسوی زنان و قتل های ناموسی نباشیم. زن ایرانی مجبور به پوشش اجباری نباشد.

هیج نویسنده ای بخاطر عقایدش به قتل نرسد. هموطن  سنی بخاطر دینش مورد توهین قرار نگیرد. هموطن بهایی بخاطر دینش از تحصیل محروم نشود. هیج جوان کردی بواسطه بخاطر فعالیت سیاسی به جوخه اعدام سپرده نشود.  ایرانی دیگر.  ایرانی که در آن ثروت های ملی ما بجای دزدی و اختلاس و باج دهی به بیگانگان صرف بوجود آوردن اقتصادی مولد و پویا برای همه اقوام ایرانی شود. جمهوری ایرانی که از حقوق شهروندی همه ایرانیان دفاع نماید.  و برای  عدالت اجتماعی تلاش نماید. ایرانی    که مایه افتخار هر ایرانی باشد.

برای بدست آوردن حق تعیین سرنوشت  و رسیدن به بهار آزادی،  همراه دیگر هموطنان آزادی تلاش نماییم.  با داشتن برنامه و هدف مشخص در هسته های مقاومت  خود را برای جدال قطعی با تاریکی آماده نماییم.

جمهوری خواهان دمکرات و سکولار متحد شوید

2.   هسته های مقاومت مدنی

بیژن  پوینده.

https://poyandeh.wordpress.com/

Read Full Post »

چرا این شعار میتواند شعار محوری ما برای 22 بهمن باشد.
1.  ننگ بر دیکتاتوری : شامل  نفی ایده دیکتاتوری میشود از هر نوع
2. آزادی، استقلال جمهوری. بدون آزادی استقلال از مفهوم تهی میشود،  پس اول آزادی.
3. استقلال: هر نظامی از نظر سیاسی باید مستقل باشد؛ در غیر اینصورت  آزادی واقعی برای شهروندان  میتواند بخاطر منافع  بیگانه گان ( کشورهای سلطه جو  و  یا شرکت های فراملیتی مورد مصالحه قرار گیرد.)

4. جمهوری ایران. بدون حروف اضافه یعنی نفی ایدئولوژیک بودن. در تقابل با نظام ولایت فقیه و هر نظام دیگری که با  تنگ نظری های ایدتولوژیک یا شونیستی خواهان ایجاد هر نوع تبعیضی باشد.

نکات پایه ای و مهم دیگر جمهوری ایران  در روند تدوین قانون اساسی میتواند تدوین شود. اما این قانون اساسی یک خصوصیت اساسی دارد:
التزام به تمامی اصول طرح شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان پایه های اخلاقی نظام جمهوری. از جمله نفی هر گونه تبعیض بر اساس جنسیت، عقیده و مذهب و قومیت. عدم دخالت دین در امر حکومت یک شرط لازم برای نهادینه شدن این اصل بنیادین است
انتخابی بودن بالاترین قدرت دولتی و مکانیزم های کنترل و محدود نمودن این قدرت. این اصل نیز یک شرط لازم برای حق تعیین سرنوشت ملت است.

Read Full Post »

در آستانه سالگردانقلاب 57:  فراخوان برای ایجاد دیالوگ گسترده در رابطه با فرهنگ استبدادی:

هدف ما نه صرف مبارزه با  دیکتاتور بلکه مبارزه با فرهنگ  دیکتاتوری است.

مقدمه:

یکی از مهمترین  موضوعاتی که در ذهن هر ایرانی آزادی خواهی در رابطه با انقلاب ضد استبداد سلطنتی 57 ایجاد شده این است:

چگونه ملتی  برای بزیر کشیدن دیکتاتوری شاه انقلاب میکند. اما در کمتر از 2 سال خود را زندانی نظامی استبدادی بمراتب وحشتناک تر و خشونت بارتر می بیند؟

یک جواب ساده به این سئوال اینست که اگرچه اکثریت مردم از استبداد سلطنتی بیزار بودند. اما بخاطر وجود همان استبداد که مانع  وجود رسانه های آزاد، احزاب متنوع  و مستقل از نظام  و آزادی عقیده و بیان بود؛ از نظر سیاسی آگاهی محدودی داشتند. این مشکل تبلور خود را در مخالفت با دیکتاتور، بدون آگاهی لازم در باره فرهنگ دیکتاتوری بوجود آورد. در واقع از نظر تاریخی علیرغم مخالفت با دیکتاتورها و جنبشهای متعدد بر ضد نظام های دیکتاتوری، همیشه شاهد جایگزینی نوعی از  استبداد با نوعی دیگراز آن بوده ایم. شاید مهمترین ویژگی فرهنگ استبدادی نفی قبول چند  صدایی و تحمل نظرهای مخالف باشد.

اگر به انقلاب 57 نظر بیاندازیم، آنچه که از آنروز تا به امروز قابل مشاهده است: عدم تحمل نظر مخالف  بوسیله کسانی است که در موقعیت قدرت قرار میگیرند.  تمامیت خواهان نه تنها تحمل مخالفان خود را ندارند بلکه درنهایت و در روندی قابل پیش بینی به جان یاران و همفکران خود نیز میافتند. واقعیتی که در اخراج کردن بخشی از حاکمیت نظام ولایت فقیه بوسیله بخشی دیگر  و همچنین در رفتار برخی نیروهای سیاسی بوضوح دیده می شود. در مورد همفکران  خمینی که تبلور حاد ترین شکل تفکر استبدادی هستند. شاهد آنیم که از ابتدای انقلاب با اتکا به قدرت بدست آمده،  اول آزادی های سیاسی  بدست آمده حاصل انقلاب  ضد سلطنتی را قدم به قدم از بین بردند. با شعار یا روسری یا توسری نیمی از هموطنانمان را از حق ابتدایی آزادی پوشش با زور محروم کردند. بعد سراغ مطبوعات مستقل رفتند. سپس نوبت «انقلاب فرهنگی» و «پاکسازی» دانشگاهها شد. در این انهدام فرهنگی،  هزاران استاد و دانشجو را بخاطر  دگر اندیشی از کار و دانشگاه محروم کردند. در این میان پروژه سرکوب  و حذف مخالفان سیاسی از نهصت آزادی و جبهه ملی گرفته تا نیروهای چپ و رادیکال ادامه داشت. در نهایت بدستور خمینی  و بقول رفسنجانی «مشکل زندانیان سیاسی» را در سال 67  «حل» کردند. هزاران زندانی سیاسی حتی کسانی که بنحوی  از سیاست های رژیم دفاع می کردند را بخاطر دگر اندیشی در زندان ها قتل عام کردند. در این سی سال گاه به خودی ها نیز رحم نکردند و عده ای از سران نظام  و سپاه را در «تصادفات» و … به قتل رساندند. در روندی  همسو با تفکرات بنیان گذار نظام ولایت فقیه، امروز به جایی رسیده اند  که نخست وزیر هشت ساله همان نظام و ریس جمهور هشت ساله آن عوامل بیگانه و مزدور امریکا معرفی میشوند!

این تمامیت خواهی در نامگداری ها هم به چشم میخورد. انجمن های صنفی دانشجویی؛ کارگری و شوراهای محله ای که حتما باید یدک اسلامی بدوش بکشند تا اجازه فعالیت صنفی داشته باشند! حتی اسم انقلاب 57  را که اساسا انقلابی ضد استبداد سلطنتی بود و ریشه در مبارزات 150 ساله مردم ایران برای آزادی و نفی استبداد داشت، به انقلاب اسلامی تغییر دادند. سپس هر کسی را که مخالف خود دیدند بعنوان «ضد انقلاب» سرکوب کردند.

با رفراندم ضد دمکراتیک» «جمهوری» اسلامی آری یا خیر» امکان طرح خواسته نظام جمهوری غیر دینی را نفی کردند ، باعوام فریبی بر ارا دروغین  98  درصدی خود بالیدند. سپس  اصل ولایت فقیه  را که عقب گردی به دوران قبل از انقلاب مشروطیت بود به  قانون اساسی شان اضافه کردند. قانون اساسی که با هدف برقراری استبداد دینی تدوین و تثبیت گردیده. قانون اساسی نظام “جمهوری” اسلامی با مجلس خبرگاتش؛ با شورای نگهبانش و با تصمین قدرت  سیاسی روحانیت و اسلام گرایان در برابر  حقوق برابر برای همه ایرانیان. قانون اساسی که با دادن اختیار مطلق به سمت انتصابی ولایت مطلقه فقیه  حق تعیین سرنوشت  را از ایرانیان  سلب نموده. کشورمان را شرایط  کنونی  کشانده .

آگاهی به ریشه ها و خصوصیات فرهنگ استبدادی اهمیتی انکار ناپذیر دارد.  نه فقط بخاطر اینکه امروز مردم کشورمان درگیر مبارزه ای پر هزینه در برابر رژیمی استبدادی از نوع مذهبی اش هستند.  بلکه بخاطر مسائلی که بطور روزمره با آن روبرو میشویم. تاثیر فرهنگ استبدادی را میتوان  درهمه زمینه ها دید. از  انواع روابط شخصی؛ تا موضع گیری های سیاسی.  بسیار دیده ایم کسانی که علیه دیکتاتور فریاد میزنند ولی رفتارشان با فرزندان و همسر و زیر دستان دیکتاتورمابانه است. بر علیه زور گویی شعار میدهند  ولی  بمجرد قرار گرفتن در موقعیت قدرت زورگو میشوند. دم از رعایت قانون میزنند اما از قانون برای منافع فردی یا گروهی سواستفاده و استفاده ابزاری میکنند.  کسانی که «مرگ بر دیکتاتور» میگویند اما کمترین ظرفیت در رابطه با نظر مخالف را دارند.  سرکوب نظام ولایت فقیه را در رابطه با همفکران خود محکوم میکنند، اما در رابطه با اعدام هموطنان کرد سکوت میکنند.  از آزادی اندیشه صحبت میکنند؛ اما در برابر شدید ترین نوع سرکوب هموطنان بهایی بخاطر عقاید دینی شان حرفی نمیزنند. ظاهرا طرفدار برابری حقوق همه ایرانیان هستند اما از انواع تبعیضات جنسی نهادینه شده در افکار و قوانین موجود سخنی بر زبان نمیاورند. گاه با این توجیه که فعلا مبارزه ای با «دیکتاتور» در جریان است و پرداختن به این موضوعات «انحرافی» یا «کم اهمیت» ما را از «هدف اصلی مان» دور میکند!  راستی هدف اصلی  چیست؟  اینکه صد ها و شاید هزاران جوان کشته و شکنجه شوند، یک دیکتاتوری سرنگون شود و با جابجایی قدرت، دوباره خود را در برابر نوع دیگری از دیکتاتوری ببینیم؟

ما در شرف یک تحول عظیم تاریخی هستیم. تحولی که نتیجه اش میتواند آینده ما و کشورمان را برای مدتها تحت تاثیر قرار دهد .

معتقدم که بهترین ادای احترام به جانباختگان راه آزادی و مهمترین قدمها برای استقرار فرهنگ دمکراتیک در کشورمان تلاش خلاقانه  و آگاهانه ما  برای شناخت ویژگی های فرهنگ  استبدادی، تلاش برای از بین بردن عوامل موثر در بازتولید  این  فرهنگ و زدودن  زنگارهای  آن در پندار؛ گفتار و کردارمان است.

بنظر من یک شرط مهم و لازم برای ساختن ایرانی آزاد، آباد و دمکراتیک و گذار از نظام های دیکتاتوری، ارتقا  شعور و خرد جمعی در باره فرهنگ دیکتاتوری است. لازم است با تمام توان در عین مبارزه با دیکتاتور به فرهنگ دیکتاتوری بپردازیم.  به سهم خود و در حد توان در این زمینه تلاش خواهم کرد.  با این هدف مجموعه مقالاتی را در  12 بخش ارایه می نمایم. اولین قسمت را در سالگرد انقلاب 57  تقدیم میدارم.  امیدوارم با همیاری هموطنان دمکرات و آزادی خواه از طریق ارسال نظرات، مقالات و … راجع به  استبداد و فرهنگ استبدادی  دیالوگی  سازنده ایجاد نماییم. باشد که با   بیان و نقد  نظرات،  سهم خود را برای رسیدن به آزادی ایفا نماییم.

بیژن پوینده. 18 بهمن  1388

بخش اول:

1 . زمینه های تاریخی شکل گیری فرهنگ استبدادی:

1.1. زمینه های طبیعی گرایش به قدرت طلبی در انسانها.

1.2.  ریشه های تاریخی  شکل گیری فرهنگ استبدادی در ایران

2.   ویژگیها و نتایج  فرهنگ استبدادی:

2.1. تمامیت خواهی قدرت حاکم

2.2.  خود رایی و عدم مدارا با عقاید و نظرات مخالف.

بخش دوم:

2.3. دنبله روی کور کورانه و فرهنگ شبان رمگی.

2.4.   سنت و استبداد.

2.5.  نقد ناپذیری.

بخش سوم:

2.6.  قدرت غیر پاسخگو

2.7.  قانون و استفاده ابزاری از قانون در فرهنگ استبدادی.

بخش چهارم:

2.8.  حقوق بشر و فرهنگ استبدادی.

2.9.  قبیله گرایی حاد و تقسیم دائم انسانها به خود ی غیر خودی و توجیه انواع تبعیضات بر اساس این تفسیم بندی.

بخش پنجم:

2.10. جایگاه دین در جامعه. حکومت دینی؛ دین حکومتی و استبداد دینی.

2.11.  استبداد و زوال اخلاق و پرنسیب ها ی انسانی

بخش ششم:

2.12. عوامل روانی, سرکوب غرایز جنسی  و اتوریته در باز تولید فرهنگ استبدادی

2.13.  جایگاه سیستم آموزشی و تعلیم و تربیت در باز تولید فرهنگ استبدادی.

2.14.  حکومت استبدادی و فرهنگ استبدادی.

بخش هفتم:

2.15.  عدالت اجتماعی و استبداد

2.16.  دمکراسی و استبداد.

2.17   تاثیرات  شیوه های تولیدی و اقتصاد تک محصولی در باز تولید استبداد

بخش هشتم:

2.18.  مناسبات بین المللی، سیستم جهانی سرمایه و استبداد.

2.19.   تقش  استعمار و شرکت های فرا ملیتی در تقویت استبداد

بخش نهم:

2.20.  ستم مضاعف،  تبعیضات جنسی و فرهنگ استبدادی

بخش دهم:

2.22.  ستم مضاعف،   تبعیضات قومی و نژادی و مذهبی در  فرهنگ استبدادی

بخش یازدهم:

2.23.  نقش اسطوره ها و ایدتولوژی  در باز تولید فرهنگ استبدادی

بخش دوازدهم:

3 . تحول دمکراتیک و گذار از فرهنگ استبدادی

3.1.  سه پایه تحول دمکراتیک: آگاهی،  حقوق شهروندی و مسئولیت پذیزی

3.2.   آزادی  اطلاعات، سازماندهی و مکانیزم های کنترل قدرت.

https://poyandeh.wordpress.com/

Read Full Post »

Older Posts »