Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘صحبت روز’ Category

در باره سیاستکاران حرفه ای مدافع رفسنجانی و دیگر ناقضان جدی حقوق بشر:

وقتی اخلاق انسانی زیر پا گذارده شود و نقض حقوق بشر و سرکوب حقوق شهروندی از طرف استبداد غالب به امری روزمره تبدیل شود. آنوقت سیاستبازان بی مقدار هم میتوانند رفتار های جنایتکارانه و یا شخصیت جنایتکار (مورد علاقه خود را ) به بهانه تضاد آن گروه و یا آن فرد با نظام حاکم توجیه کنند. . مشکل از اینجا آغاز میشود که معیارهای واقعی این افراد نه بر اساس پرنسیبهای اخلاقی انسانی و حقوق بشری بلکه بر اساس سوداگری و سیاست بازی های کاسبکارانه است. متاسفانه این روش  بخاطر عملکرد فاجعه بار نظام  حاکم در عرصه های مختلف، خصوصا نقض گسترده  حقوق شهروندی و انسانی هموطنانمان بیشتر و بیشتر رایج شده و محدود به دفاع جانبدارانه از رفسنجانی نمیشود.(1) هر تفکر بسته و ایدتولوژیک و یا فرصت طلب بی پرنسیبی اینکار را در رابطه با منافع گروهی و با دفاع از این یا آن سیاستمدار میکند. صحبت من اینجا در رابطه با نقد منصفانه یک شخصیت تاریخی ویا تحلیل عملکردهای مثبت و یا منفی آن فرد نیست. هیچ خوب و بد مطلقی وجود ندارد. اما کسانی میخواهند نقش کلیدی رفسنجانی را در شکل دادن به قانون اساسی نظام ولایت فقیه و جا انداختن استبداد مذهبی، سرکوب گسترده دگراندیشان و نفض گسترده حقوق انسانی هموطنانمان، تداوم جنگ خانمانسوز 8 ساله با عراق برای منافع نظام،»انقلاب فرهنگی» دردانشگاهها، اعدامهای دهه شصت و ترور شخصیتهای سیاسی در داخل و خارج از کشور و  فساد  گسترده مالی و دزدیهای کلان دارودسته رفسنجانی و …. را فراموش کنند.اما اختلاف نظر او را با خامنه ای ( درباره چگونگی حفظ نظام اسلامی ) بزرگ کنند. عده ای، حتی میخواهند از او یک قهرمان ملی بسازند! چگونه میتوان نقش تاریخی و مهم رفسنجانی در شکل گیری و تداوم نظام ولایت فقیه را با نقش او در مخالفت با بعضی تندرویهای این نظام ( بعد از کنار گذاشته شدن از هسته مرکزی قدرت )همسنگ دانست؟ اینکار دیگر نه یک تحلیل منصفانه ونگاه به نکات مثبت و منفی یک شخصیت تاریخی بلکه ناشی از همان سیاست بازی کاسبکارانه و غیر اخلاقی است. اگرچه در ظاهر ادعای جانبداری از رفرم و تقویت جامعه مدنی را هم دارد. امروز در سپهر سیاسی کشورمان هر روزه شاهد دعواها و برخوردهای گروههای مختلف سیاسی هستیم. آنچه که در این میان برای همه ایرانیان دمکرات و آزادیخواه اهمیت دوصد چندان پیدا کرده، پایبندی به اصول اخلاقی و حقوق بشری است که بطور سیستماتیک بوسیله نظام حاکم و فرهنگ استبداد زده از جامعه ما گرفته شده

  1. استفاده تبلیغاتی از حقوق شهروندی و استفاده ابزاری از حقوق بشر

    .

Read Full Post »

مبارزه با نظام استبدادی حاکم  و تلاشهای جمعی نیروها و ایرانیان آزادی خواه برای تحول دمکراتیک در کشورمان از مبارزه در برابر انواع عوام فریبی جدا نیست. رویارویی با برنامه ها و سیاستهای ویرانگر نیروهای سلطه گر و تمامیت خواه و ایادی آنان بخشی از این تلاشهای جمعی است. دو گروه سازمان یافته، مدافعان دخالت (و گاهی حمله نظامی) خارجی و مدافعان حفظ نظام اسلامی در یک اصل با هم شریک هستند و آن نداشتن پرنسیبهای اخلاقی دمکراتیک و انسانی است. اختلاف نظرها و تنوع گرایشات سیاسی امری طبیعی است. اما عده ای در این میان سیاست ورزی را با کاسبی و امرار معاش و منافع خاص خود گره زده اند و متاسفانه بخاطر حمایت های مالی و امکاناتی که دارند صدایشان از همه بلندتر است. بیشک عده ای هم این وسط دنباله رو هستند و عده ای هم جوگیر میشوند..در این میان وظیفه و مسئولیت ایرانیان آزادی خواه و دمکرات ومستقل دوچندان میشود. نمیتوان هم ادعای دفاع از حقوق بشر، حقوق انسانی و آزادی مردم کشورمان را داشت و هم با هر نیروی ارتجاعی و سیاستها و برنامه هایی که در اساس مانعی در برابر این خواسته هاست، همراه شد و از آن بدتر در خدمت آن اهداف و نیروها در آمد. تجربه  سخت  مردم کشورمان با نظام های استبداد سلطنتی و اسلامی که هر دو ناقصان جدی حقوق بشر و حقوق شهروندی مردم کشورمان بوده و هستند، گفتمان حقوق بشر و حقوق شهروندی را تبدیل به گفتمان حاکم در فضای سیاسی کشورمان کرده است. این یک گام بزرگ به پبش برای مردم کشورمان و آینده آنان هست. از طرف دیگر وقتی اندیشه ای قدرتمند شود، نیروهای مخالف آن اندیشه با تظاهر به قبول آن و در عین حال با تلاش برای از مفهوم خالی کردن آن  پا به میدان میگذارند. امروز دقیقا با این موضوع در ابعاد وسیع روبرو هستیم. از یک طرف نظام ولایت فقیه که ابتدایی ترین حقوق شهروندانش را به هیچ میشمارد مدعی ارایه حقوق شهروندی میشود! از طرف دیگر نیروهای استعماری و تمامیت خواه وسلطه گری که بزرگترین ناقصان حقوق بشردر دنیا هستند ، خود را به عنوان مدافع حقوق بشر جا میزنند! چگونه حکومت و یا سیاستمداران زورمداری که خود نقض کننده حقوق انسانی مردم در کشور خودشان هستند، میتوانند مدافع آزادی و احترام به حقوق انسانی هموطنان ما باشند؟ چگونه بزرگترین صادرگنندگان اسلحه و کسانی که منافعشان  در دامن زدن به جنگ و غارت منابع و ثروتهای ملی ما تعریف میشود، دل سوخته برای نقض حقوق بشر و آزادی دمکراسی برای ما پیدا میکنند؟ افراد و نیروهای سیاسی را نه تنها در حرفهایشان بلکه در اعمالشان باید شناخت. امروزه صرفا حرف زدن از حقوق شهروندی و یا مخالف حکومت بودن و با بقولی سرنگونی خواه بودن معیاری برای دمکراتیک بودن و با پیشرو بودن نیست. معیار اصلی پایبندی به اصول دمکراتیک ونقد فرهنگ و منش استبدادی،  سلطه جویانه  و تمامیت خواهانه( در اشکال متنوع آن)، استقلال سیاسی، اخلاق انسانی و بکارگیری این اصول در تلاشهای فردی و  جمعی،  با اتکا به مبارزه مدنی مردم کشورمان برای گرفتن و حفظ آزادی است.

Read Full Post »

کودتا و دمکراسی

در رابطه با کودتای نظامی در ترکیه، اینکه دست اندرکاران این کودتای احمقانه چه کسانی بودند هنوز برای من مشخص نیست. موضوع این نوشته نگاه به مقوله کودتا و دمکراسی است

  کاملا مخالف اسلامیست ها و کسانی مانند ادوغان هستم. «مردم سالاری دینی» هم مانند «حقوق بشر اسلامی» اساسا کاربردی عوام فریبانه دارد. دمکراسی و حکومت مذهبی اساسا در تناقض با هم قرار دارند. اما استفاده از کودتای نظامی برای استقرار دمکراسی! هم از آن ادعاهاست. گروهی که ظاهرا مدافع آزادی و حقوق بشر و …هستند از «کودتا» (از جانب هر کسی) بعنوان ابزاری برای استقرار دمکراسی حرف میزنند. اگر گمان شود که در مقابله با اسلام سیاسی با کودتای نظامی میتوان دمکراسی را حفظ کرد، آنوقت شاید مشکل سر تعریف دمکراسی واقعی باشد. بدست آوردن و حفظ دمکراسی یک فرایند است. مهمترین ابزارهای رسیدن به دمکراسی و حفظ آن، گسترش آزادی بیان و فکر، آزادی احزاب و تشکلهای متنوع و مستقل مدنی است. با رشد و نهادینه شدن این ابزارهای دمکراسی، آگاهی های سیاسی و اجتماعی و آشنایی با حقوق و مسولیت های شهروندی در ابعاد گسترده شکل میگیرد. تنها ضامن حفظ و گسترش آزادی و دمکراسی نیز وجود نهادهای متنوع مدنی، وجود رسانه های متنوع و مستقل از کانونهای قدرت تمامیت خواه،انحصارطلب و غیر دمکراتیک) است. یک جامعه دمکراتیک برای نقد و بررسی مشکلات اجتماعی، یافتن راهکارهای های عقلانی و انسانی، برای پاسخگوکردن مسئولین و برکناری آنان در صورت عدم لیاقت و شایستگی، از خرد جمعی با استفاده ازمکانیزم های دمکراتیک بهره میگیرد. دمکراسی فرایند شرکت آگاهانه بخش قابل ملاخظه ای از شهروندان آگاه و مسئول برای حق تعیین سرنوشت خود، ساختن زندگی بهترو پاسخکویی به مشکلات با آتکا به آزادی و اگاهی و شعور جمعی و کنترل قدرتهای تمامیت خواه، غیرپاسخگو و سلطه طلب است. این فرایند با کودتای نظامی که نتیحه اش بقدرت رسیدن یک نیروی نظامی غیر پاسخگو با اعمال زور و تعطیلی رسانه ها و احزاب متنوع و مخالف همراه است، در اساس در تضاد است. این ادعا نیز که نیروهای کودتاگر با «نیت خوب» میتوانند زمینه برای دمکراسی در آینده فراهم کنند نیز افتادن در یک دور باطل است.چرا که حاصل یک کودتای نظامی همیشه بدون استثنا یک حکومت غیرشفاف و دیکتاتوری خواهد بود. حکومتی که خود سدی در برابر دمکراسی و آزادی خواهی میشود. میتوان دهها مثال آورد که دمکراسی و یا زمینه ایجاد دمکراسی با کودتا نابود شده. اما مثالی نداریم که حکومت های کودتاگر با میل خود و بدون تلاش های مردم باعث تحول دمکراتیک در کشوری شده باشند. مبارزه با عقب ماندگیهای فرهنگی، انواع تبعیضات ناعادلانه و غیر انسانی و استبدادزدگی ( درانواع متنوعش)، کاری زمان بر و حاصل تلاشهای جمعی انسانها و نیروهای پیشرو و آزادی خواه جامعه است اینکار در اساس با کشت و کشتار و زور اسلحه و حکومت چکمه پوشان در تناقض است.

Read Full Post »

  امروز بخش قابل توجهی از مردم کشورمان  و  ایرانیان  آگاه میدانند  که «جمهوری»  اسلامی  از نظر سیاسی اقتصادی فرهنگی و اخلاقی به  ورشکستگی کامل رسیده است. این نظام ناتوان  از بوجود آوردن حداقل شرایط برای شرکت شهروندان و نیروهای متنوع سیاسی در ساختمان کشوری آباد و آزاد بوده  و هست.   تداوم و حفظ این نظام با جنگ و  بحران سازی و سرکوب گسترده ابتدایی ترین  حقوق  انسانی  مردم کشورمان میسر گشته.  آنچه مردم کشورمان در 32 سال گذشته از این نظام دیده اند گسترش فقر، گسترش فرهنگ  خرافات، تظاهر، دروغ گویی و ریا بوده است.

 در این شرایط  میلیونها ایرانی مجبور به مهاجرت شده اند.  فرار مغزها در در ابعاد وسیع ادامه دارد  و درصد قابل توجهی از جوانان یا بیکارند و یا در اقتصاد بیمار دلال سالار نظام اسلامی به فعالیت های غیر مولد مشغولند.

 با  ورشکستگی  نظام ولایت فقیه،  طرفداران  استبداد سلطنتی که خود نقشی  اساسی در تداوم فرهنگ استبدادی و درنتیجه بقدرت رسیدن استبداد مذهبی داشته اند بسان ارواحی زنده شده سعی در دفاع و توجیه حکومت پادشاهی دارند. در این میان عده ای  حقوق بگیر و با استفاده از تحریفات سعی در پاک کردن حافظه تاریخی مردم و عوام فریبی دارند.

برای جلوگیری از  تکرار اشتباهات تاریخی، میباید با تاریخ و عملکرد نظام های سیاسی آشنا بود. هدف این نوشته  نشان دادن شباهت های بنیادین دو نظام سیاسی استبدادی ولایت فقیه و نظام سلطنت پهلوی علیرغم برخی تفاوت های این دو نظام است.

شکل گیری  فرهنگ در هر جامعه ای متاثر از روابط  اقتصادی، و زمینه های تاریخی  در آن جامعه  است. در کشور ما روابط اقتصادی  بر اساس  زندگی قبیله ای در برخی نقاط و تولید روستایی  و روابط ارباب رعیتی و خان خانی در دیگر نقاط برای قرن ها وجود داشته است.  در نتیجه فرهنگ غالب تحت تاثیر  روابط قبیله ای و ارباب رعیتی شکل گرفته.  توجه به این نکته ضروری است که شکل گیری فرهنگ و شیوه تفکر در ضمیر ناحود آگاه ما بوسیله تعلیم و تربیت خانوادگی و سپس  آموزش و معیار های دینی و اجتماعی و سنتی درونی شده و ریشه دوانده.

ازنظر سیاسی دوپایه  اصلی  قدرت سیاسی  در جامعه ما سلطنت و روحانیت بوده اند. بطور تاریخی این دو ارگان نقشی مهم در باز تولید فرهنگ استبدادی داشته اند. در نتیجه  نظام   سلطنتی و نظام  ولایت فقیه  دارای خصوصیات مشترکی هستند.

این خصوصیات مشترک عبارتند از:

 1. نفی  آزادی های سیاسی:

 یک خصوصیت فرهنگ استبدادی وجود تک صدایی و نفی چندصدایی و سرکوب نیروهای سیاسی  مستقل و جدا از قدرت  حاکم است. وجود آزادی های سیاسی از جمله آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی سازمان های مدنی و آزادی حق انتخاب از ابزارهای اصلی برای  رشد سیاسی و فرهنگی شهروندان ، ساختن روابط دمکراتیک در جامعه و کنترل و پاسخگو نمودن قدرت است. هر جامعه پیچیده ای برای حل بهینه مشکلات، چالش ها و مسائل جدید که بطور داتم بوجود میایند احتیاج به چرخش آزاد اطلاعات، وجود مطبوعات مستقل، سازمانهای مدنی  و صاحب نظران و اندیشمندانی دارد که بتوانند در  فضایی باز و قانونمند به بررسی و نقد و گفتگو برای حل مسائل و مشکلات بپردازند.  سلطنت پهلوی و حکومت اسلامی با نفی آزادیهای سیاسی مانع  رشد سیاسی،  گسترش سازمانهای مدنی و در نتیجه باروری و خلاقیت اجتماعی و سیاسی گردیده اند. تک صدایی در نظام ولایت فقیه با شعار حزب فقط حزب الله و در  دوران محمد رضا شاه با شعار حزب فقط  حزب رستاخیر  به جامعه تحمیل  گردید. در چنین فضاهایی قدرت مطلقه پادشاه یا ولی فقیه   حق  تعیین سرنوشت ملت  را نفی میکند.

2. وجود زندانیان سیاسی  سرکوب و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی:

 نفی حقوق مدنی  و سرکوب احزاب و نظرات سیاسی منجر به  تنش  و انواع  مبارزات علیه قدرت حاکم میگردد.  در این شرایط  راه حل نظام استبدادی  زندان، سرکوب و شکنجه و  در برخی موارد  اعدام مخالفان سیاسی است.  برخی طرفداران استبداد سلطنتی با  مقایسه  هزاران  اعدام در نظام جمهوری» اسلامی در جهت توجیه نظام استبدادی مورد علاقه خود برمیایند. حال انکه کیفیتی که مورد ستوال است نه فقط تعداد زندانیان و اعدام های سیاسی  بلکه ماهیت نظام هایی است که در انان مقوله زندانی سیاسی و اعدام زندانی سیاسی وجود دارد . ستوال اینجاست که چرا باید انسانها را بخاطر عقایدشان به بند کشید؟ در کدام جامعه دمکراتیک و آزادی مقوله زندانی سیاسی و شکنجه و اعدام زندانی سیاسی وجود دارد؟

3.  قانون گریزی:

در  نظام های استبدادی، حکومت های مطلقه فردی و خودکامه، قانون و مفهوم قانون کمرنگ و بیرنگ میشود. چرا که حرف اخر را شاه یا ولی فقیه  و یا نظامیان کودتاچی میزنند این موضوع چندین مشکل بوجود میآورد:

منطق و توجه به خواسته های عمومی جامعه جای خود را به خواسته های افراد در راس قدرت میدهد . زورگویی و خود کامگی بعنوان معیارهای غالب تقویت میشوند. فرهنگ استبدادی در ابعاد گسترده از طریق رسانه های عمومی و شیوه های تعلیم و تربیتی تقویت و بازتولید میشود.  تعرض به حقوق انسانی و قانونی از طرف حکومت و قدرت حاکم بطور روزمره تبدیل به الگویی منفی  در انگار اقشار نااگاه می گردد.  در نتیجه بی قانونی و عدم  احترام به حقوق فردی  و اجتماعی  تبدیل به هنجارهای غالب میگردنند. یک دلیل نقض  ساده ترین قوانین رانندگی بصورت  گسترده  در این نظام ها شاید واکنشی  است روانی  به سرکوب های سیاسی و فرهنگی نظامی که برای انسانها ارزشی قائل نیست.

4.  فساد گسترده اقتصادی اداری و رانت خواری:

قانون گریزی، عدم دسترسی به اطلاعات و پاسخگو نبودن قدرت  و ارگانهای حکومتی سبب رشد فساد اقتصادی، عدم موفقیت پروژه های ملی، گسترش رانت خواری و اقتصاد دلالی میگردد. این عوامل در دراز مدت به بی ثباتی نظام های استبدادی دامن زده  واین نظام ها را در برابر بحران های اقتصادی آسیب پذیرتر میکند.

خودکامگی در راس قدرت و عدم رعایت قانون حتی برای عوامل نظام استبدادی باعث ریزش نیروهای خودی  و تشدید تضاد درون دستگاه های استبدادی میشود.  عملکرد دو  نظام ولایت فقیه و شاهشاهی نمونه بارزی برای این ادعاست. در این نظام ها دائما شاهد تقسیم مکرر نیروها و بسته شدن فزاینده دایره قدرت هستیم. در غیاب روابط دمکراتیک و احترام به قانون،  فرماندهان نظامی بطور مرتب دچار انواع تصادفات و”سانحه” های هوایی میشوند و سیاست مداران قدیمی مورد غضب قرار گرفته مجبور به فرار شده  و یا تبدیل به “سران فتنه” میشوند.

دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی و مبارز  راه آزادی و ملی شدن نفت  بخاطر منافع بیگانگان با کودتا   برکنار میشود.  شاه بجای سلطنت حکومت میکند.  با یک فرمان شاه  یک شبه نظام چند حزبی( هر چند فرمایشی) تبدیل به نظام یک حزبی ( حزب رستاخیز) میگردد! در نظام اسلامی «نخست وزیر محبوب امام»  و ریس مجلس آن جز سران فتنه میگردند. چرا که در این نظام ها قواعد بازی   و قوانین حتی در چهارچوب قراردادی خودی ها نیز داتما به فرمان رهبر معظم و شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتش داران نقض میشوند.

قدرت نامحدود و غیر پاسخگو بطور اجتناب ناپذیری فاسد میگردد.در نتیجه عقد قراردادهای خیانت بار و غارت منابع طبیعی تبدیل به امری عادی میگردد. غلبه روابط فردی بر قوانین و ضوابط منطقی، ضعف مدیریت کلان در  نظام های استبدادی را دو چندان میکند . ضعف مدیریت  بنوبه خود  در جهت هدر دادن فرصت ها و منابع انسانی و طبیعی  تضعیف این نظام ها در دراز مدت عمل میکند.

5. هدر دادن فرصت ها و منابع انسانی و طبیعی بخاطر حفظ منافع و قدرت عده ای معدود.

از آغاز تثبیت «نظام مقدس» اسلامی» بطور متوسط هر سال بیشتر از 100 هزار نفر با تحصیلات دانشگاهی به خاطر شرایط نامناسب و سلطه استبداد مذهبی ایران را ترک میکنند. 4.5 میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند. بسیاری دارای تخصص هایی باارزش هستند. بخش قابل توجهی از این گروه،  در صورت  وجود کشوری آزاد و دمکراتیک  میتوانستند در جهت رشد و آبادانی و حل مشکلات جامعه تلاش نمایند.  بهایی که مردم کشورمان برای فرار مغزها در سال پرداخت میکنند، از در آمد سالیانه نفت بیشتر است. نظام های استبدادی از فرار مغزهای آگاه و دردسر ساز استقبال میکنند. شاه خطاب به روشنفکران، آزادی خواهان و مخالفین خود میگفت هر که میخواهد پاسپورتش را بگیرد و برود! چرا که دیکتاتورها کشور را ملک شخصی خود میدانند.

عدم وجود مطبوعات و گفتمان آزاد در رابطه با اولویت ها ی اجتماعی باعث ادامه سیاست های فاجعه بار و غلط میگردد. غرامتی که مردم ایران برای جنگ 8 ساله ( نعمتی که ارزانی خمینی و» نظام مقدسش» شد) شامل صدها هزار کشته، صد ها میلیارد دلار خسارت و عقب ماندگی کشور برای سالها بود. در دوران حکومت سلطنتی در حالی که درصد بیسوادی بالای 50 درصد بود و کمتر از 8 هزار کیلومتر راه آهن داشیتم، سالیانه میلیارها دلارصرف خرید تجهیزات نظامی میشد. قرار بود ایران تبدیل به ششمین قدرت نظامی دنیا شود!

6. گسترش فقر بیکاری و نابسامانیهای  اقتصادی و اجتماعی:

  فساد و بی قانونی، روابط ناسالم قدرت و باند بازی باعث   بابسامانی  اقتصادی میگردد. قربانیان استبداد در این مرحله شامل اکثریت ملت خصوصا اقشار زحمتکش و حقوق بگیر میگردد.  در کشورمان علیرغم درآمد های میلیاردی نفتی ثروت در دست اقشار معدودی متمرکز میگردد. در زمان شاه  دربار و وابستگان شاه درآمدهای  بی حساب داشتند و در نظام ولایت فقیه  فرماندهان سپاه و بخشی از روحانیون اقتصاد کشورمان را کنترل میکنند.  در واپسین سالهای نظام سلطنتی و در  «آستانه رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ»  اطراف اکثر شهرهای بزرگ با پدیده زاغه نشینی و شکل گیری حلبی آباد ها و زورآبادها ها ومفت آبادها روبرو بودیم. امروز نیز با درامد سالیانه 70 میلیارد دلاری نفتی بیش از 40 درصد از هموطنان ما زیر خط فقر زندگی میکنند!  درصد قابل توجهی از جوانان بیکارند. در هر دونظام با پدیده فروش اعضا بدن از جمله کلیه روبرو بوده و هستیم. با استبداد  عدالت اجتماعی نیز نفی میگردد و شعارهای پوچ جای خود را به واقعیت غمگین کودکان خیابانی و کودکانی میدهد که در کوره پزخانه ها کار میکنند .  کارگرانی که در فقر زندگی میکنند و کوچکترین اعتراضاتشان با سرکوب شدید کسانی روبرو میشود که دم از دفاع از محرومین میزنند.

7.  سانسور نفی آزادی بیان و روشنفکر  ستیزی و سنت گرایی:

یکی از مهمترین پیش نیازهای  سلامت و رشد فرهنگی جوامع، آزادی بیان  و عقیده و عدم وجود سانسور است.  بزرگترین سرمایه هر جامعه ای شهروندان آگاه ومستولیت پذیری است که به حقوق خود و دیگران آگاهند. پیش شرط داشتن جامعه ای باز و پویا  گردش  آزاد اطلاعات،  آزادی رسانه های همگانی و آگاهی شهروندان از مسایل و مشکلاتی است  که در هر جامعه ای  وجود دارند.  انسانهای آگاه  با نقد و بررسی موضوعات اجتماعی و فرهنگی میتوانند  در رفع مشکلات و رشد اجتماعی بکوشند.

 نظام های استبدادی از گردش آزاد اطلاعات و شهروندان آگاه و متشکل وحشت دارند. در نتیجه در جهت کنترل اخبار و اطلاعات و محدود کردن  اگاهی شهروندان تلاش میکنند.  بزرگترین اقشار مخالف استبداد روشنفکران و دانشجویان هستند. در این زمینه نیز نظام پهلوی و نظام ولایت فقیه  عملکرد مشابهی داشته اند. جنبش های دانشجویی در برابر استبداد سلطنتی و استبداد  مذهبی  تلاشهای گسترده ای را سازمان داده اند  و هر دو نظام  سابقه ای ننگین در جهت سرکوب  این جنبش ها داشته  و دارند. 16 آذر و 18 تیر تنها دو روز   و نمادهایی ماندگار  از فعالیت های آزادی خواهانه و عدالت خواهانه دانشجویان در برابر استبداد پهلوی و استبداد مذهبی هستند. شعبان بی مخ ها و ده نمکی ها  و چماقداران «هدیه های » نظام های استبدادی به روشنفکران و دانشجویان هستند.

علیرغم ادعاهای طرفداران نظام سلطنتی،  استبداد سلطنتی همانند نظام اسلامی نه تنها مروج مدرنیسم نبود،  بلکه  مدافع معیارهای سنتی، ایدتولوژیک  و خشک مغزانه بوده است. چرا که مدرنیزم  در رابطه با تفکر انتقادی و نقد قدرت، از جمله قدرت مطلقه کلیسا و پادشاهان و در ارتباط و در ادامه دوران روشنگری شکل گرفت. مدرنیزم را در مرحله اول باید در شیوه تفکر و روابط اجتماعی و ساختارهای سیاسی مدرن از جمله سازمانهای متنوع مدنی، آزادی عقیده و آزادی نقد، نفی شخصیت پرستی و رشد فرهنگ چند صدایی در جامعه جستجو کرد و نه صرفا در تقلید و مصرف گرایی اجناس غربی.  اندیشه ای که قدرت مطلقه پادشاهش را موهبتی الهی میداند که از طرف خدا به مردم تفویض شده! اندبشه ای که مبلغ تک صدایی و نفی تفکر انتقادی است و در سانسور عقاید و کتاب  دستگاهی عریض و طویل راه میاندازد چگونه میتواند اندیشه ای بر اساس پرنسیبها و دستاوردهای تاریخی مدرنیته  باشد؟ آیا اینکه در آستانه های رسیدن به «دروازه های  تمدن بزرگ»  و بعد از 50 سال سلطنت  پهلوی  اقشار قابل توجهی از مردم <عکس آقا را در ماه دیدند>  دلیلی بر سطحی بودن درک از مدرنیزم و پوچی ادعای  مدرنیته در نظام سلطنتی نیست؟  چگونه بعد از 50 سال سلطنت و مدرنیزم پبش از 50 درصد از جمعیت کشور بی سواد باقی میمانند.؟

 8. سیاست خارجی بر ضد منافع ملی:

نظام های استبدادی پایه مردمی ندارند. در نتیجه اگر دست نشانده بیگانگان هم نباشند در روندی برای حفظ خود در برابر ملت حاضر به فروختن و حراج کردن ثروت های ملی و دخالت های بیمورد  و گاه بحران سازی در جهت  انحراف افکار عمومی میشوند. نظام جهل  و جنایت  ولایت فقیه در این مورد  سابقه اسفناکی دارد. از کاستن سهم ایران در دریای خرز تا  برباد دادن قرارداد های  نفت و گازی  و یا ناتوانی در توسعه یکی از بزرگترین ثروت های ملی ( توسعه میدان گازی پارس جنوبی) تا حمایت از گروههای بنیادگرا و ضد دمکراتیک. سابقه نظام پهلوی نیزشامل بر باد دادن ثروت های نفتی و  بزرگترین خریدهای تسلیحاتی نا متعارف  در جهت منافع شرکت های اسلحه سازی بوده است ( همان کاری که عربستان در حال حاضر انجام میدهد). همچنین فرستادن نیرو به ظفار و… نقش ژاندارمی منطقه برای برای منافع بیگانگان از دیگر دستاوردهای «سیاست مستقل ملی» در زمان محمد رضا پهلوی است. واگذاری بحرین تحت عنوان «رفراندم» از دیگر عملکردهای ستوال برانگیز دوران پهلوی است.

9. توسعه  نا همگون مناطق و ستم مضاعف مذهبی قومی:

نظامهای استبدادی تمرکز گرا  هستند. این نظامها  با دستاویزهای قومگرایی (شونیسم)  و یا ایدلولوژی مذهبی مروج انواع تبعیضات  و نابرابری و بیعدالتی در حق اقلیت های مذهبی  و اقوام  ایرانی بوده و هستند.  در این نظامها اقوام مختلف از آموزش زبان مادری خود در کنار یاد گیری زبان پارسی محروم هستند.  از این زاویه نیز دو نظام استبدادی پهلوی و اسلامی عملکردی مشابه  دارند. کافیست به فقر و عقب ماندگی  اقتصادی هموطنان مان در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان و. .. توجه. کنیم تا به عمق  تبعیضات  و بی عدالتی این نظامها پی ببریم.  این  نظامها با مردم خود بیگانه هستند. معیارهای دمکراتیک در سیاست های آنان جایی ندارد. در نتیجه به جای واگذاری تصميم گيری ها ی محلی و استانی به نهادهای انتخابی همان محل در صدد کنترل و سرکوب خواسته  ها و برخی حقوق ابتدایی این هموطنانمان هستند. این نظامها  مانع از رشد موزون مناطق مختلف کشورمان شده و زمينه را برای  تقویت تنش های قومی افزایش میدهند.  تفکر استبدادی قادر به درک این واقعیت نیست  که  تنوع فرهنگی، قومی و زبانی باعث افتخار و  همبستگی ملی همه ايرانيان خواهد بود. در مورد نظام  جهل و جنایت دامنه تبعیضات  مذهبی بخاطر خصوصیات ذهتی عقب مانده  سران نظام ابعادی وحشتناک بخود گرفته و هموطنان مسیحی و سنی و زرتشتی و خصوصا و هموطنان بهایی از ستمی مضاعف در این مورد رنج میبرند.

 10. استبداد و ترس، سرکوب جنبش های مدنی و بی  ثباتی نظامهای استبدادی :

 

هر دو نظام اسلامی و سلطنتی با  رشد اعتراضات مدنی دست به کشتار و قتل معترضان و شهروندان  زدند. صد ها و شاید هزاران نفر در اعتراضات عمومی سالهای 56 و 57 بوسیله مزدوران  حکومت نظامی به رگبار بسته شدند.  آمار حداقلی از کشتار معترضین در این دو سال  بیشتر از 3000 نفر بر اساس تخمینهای های محافظه کارانه منابع غربی است. نظام  ولایت فقیه نیز در موارد متعدد از ابتدای بقدرت رسیدن  اقدام به کشتار هموطنان ما  در بسیاری از نقاط کشورمان کرده. در این نظامها تعداد دقیق قربانیان وحشی گری های نظامیان بسختی مشخص میشود. برای مثال هنوز آمار دقیقی از تعداد جانباخته گان در اعتراضات سال 88 در دست نیست!  هیچ نظام دمکراتیک و متمدنی شهروندان بی سلاح را بخاطر اعتراضات خیابانی  بصورت گروهی به قتل نمیرساند.

 

اگرچه ساختن زندان برای مخالفان سیاسی و آزادی خواهان،  استفاده از انواع شکنجه، اعدام،   و سرکوب  فیزیکی اعتراضات مدنی از ابزارهای مهم نظامهای استبدادی  برای بقا هستند؛ اما یکی از  مهمترین ابزارهای سرکوب در نظام های استبدادی استفاده از سلاح ترس است. ترس مفهومی بنیادین و کلیدی در حفظ ساختار قدرت های سرکوبگر دارد.  این مفهوم فقط  به سرکوب فیزیکی محدود نمیشود.

کسانی که در زمان شاه زندگی کرده اند بیاد دارند که برخی، حتی در مهمانی های خصوصی، هنگام صحبت در باره او از ترس صدای خود را پایین می آوردند. معمولا نظام های استبدادی سعی در بزرگ نمایی قدرت سرکوب خود نیز دارند. برای مثال ادعا میشود که نیروی بسیج 20 میلیونی است، پاسدار احمدی مقدم ادعا میکرد که نظام «جمهوری» اسلامی قادر به کنترل  و بررسی ایمیل  میلیونها کاربر اینترنتی است! در زمان شاه ادعا می شد که میلیونها نفر برای ساواک کار میکنند! این شایعات گاه از جانب دستگاههای امنیتی پلیسی و گاه از طرف افراد ناآگاه تقویت و پخش میگردنند و به نوبه خود به تقویت احساس ترس از نظام یاری میرسانند.

اما استفاده از سلاح ترس نیز ابزار قابل اطمینانی در دراز مدت نیست. در این مورد نیز نظام های استبدادی در نهایت دچار مشکل میشوند. چرا که با تداوم سرکوب و نفی حقوق مدنی و بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی زمینه اعتراضات همیشه  وجود داشته و جنبش های  اجتماعی شکل میگیرند. یکی از خصوصیات پایه ای رشد جنبش های مدنی ریختن ترس و رشد اعتماد به نفس اقشار گسترده در تلاش هایشان برای حق تعیین سرنوشت و مبارزه با نظا م سلطه گر است.

نظام های استبدادی بخاطر نوع رابطه ای که با اکثریت جامعه بوجود میآورند. از اساس بی ثبات هستند. رابطه ای که بر اساس زورگویی و تمامیت خواهی عده ای معدود  و نقض گسترده حقوق انسانی اقشار گسترده  شکل میگیرد. ناتوانی ماهوی اینگونه نظام ها برای حل مشکلات اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای  اقشار مختلف در عمل زمینه ساز شرایطی ناپایدار میگردد. بی دلیل نیست که عمر این گونه حکومت ها   بسیار کوتاه است.

بر این اساس دیگر شباهت بنیادین نظام ولایت مظلقه فقیه با  نظام سلطنتی اجتناب ناپذیر بودن سرنگونی این نظام خواهد بود. آینده این گمان را ثابت خواهد کرد.  باشد که ایرانیان  دمکرات  و آزادی خواه بتوانند با داشتن برنامه ای شفاف، سازماندهی موثر  و  اتحادی قدرتمند  گامی جدی در جهت تحول دمکراتیک در کشورمان بردارند.

بیژن پوینده.

استفاده از این نوشته با ذکر نام نویسنده آزاد است.

کلمات  کلیدی ا ستبداد. فرهنگ استبدادی. نظام سلطنتی. نظام ولایت فقیه. شباهت های نظام های استبدادی. جامعه مدنی. چند صدایی. فرهنگ شبان رمگی. شخصیت پرستی. معیارهای سنتی. تحول دمکراتیک. جمهوری. حافظه تاریخی. آزادی بیان. آزادی عقیده. تبعیض.  عقب ماندگی فرهنگی.

Read Full Post »

برای آزادی دمکراسی، عدالت اجتماعی و جمهوری ایران

برای تحول دمکراتیک در ایران احتیاج به گسترش آگاهی و تعمیق درک مفاهیمی چون دمکراسی، عدالت اجتماعی و معیارهای شهروندی در ابعاد گسترده داریم.  یکی از نتایج اسفبار خفقان و عدم وجود آزادی اندیشه و بیان  در جوامع استبداد زده  فقدان مکانیزیم های موثر برای طرح  منطقی  مشکلات و مسایلی  است که در هر جامعه ای پیوسته بوجود آمده و مطرح میگردند. تفکر استبدادی و حکومت برآمده از آن با  نفی چند صدایی و آزادی مطبوعات و به انحصار درآوردن وسایل ارتباط جمعی و با خفه کردن صداهای مخالف نه تنها آزادی شهروندان را از آنان سلب میکند، بلکه ابزارهای جمعی برای تحقیق و تفکر  و گفتگو در  فضایی سالم برای دستیابی به راهکارهایی اساسی جهت  پاسخگویی به مشکات اجتماعی  را  نیز محدود مینماید.

در چنین شرایطی  بسیاری از موضوعات مهم در ابعاد وسیع مورد نقد و بررسی قرار نگرفته و  مفاهیم کلیدی بصورت شعاری  تکرار میشوند. در نتیجه  آگاهی عمومی   سیاسی در سطح باقی میماند.

نظامهای استبدادی بحران زا و اساسا بی ثبات هستد(1). چرا که چنین نظام هایی مانعی جدی در راه تحول و حل مسایل  اجتماعی سیاسی هستند. در نتیجه زمینه برای اعتراضات بطور ادواری آماده است. در این شرایط  نیروهای سیاسی غیر رشد یافته و کم تجربه با کلی گویی  و بی برنامگی از یکطرف  و سیاست بازان فرصت طلب  و نیروهای بیگانه از طرف دیگر از جنبش های اعتراضی سو استفاده کرده  و  و با تکرار کلیشه ای برخی خواسته های کلی و یا استفاده از گرایشات مذهبی، ناسیونالیستی و فرقه ای،  این جنبش ها را دچار ایستایی  و شکست مینمایند.

ما  بارها شاهد تکرار این دور باطل در یکصد و اندی سال گذشته بوده ایم. از محدود شدن دستاوردهای های انقلاب مشروطه بوسیله ارتجاع  مذهبی و سلطنتی، تا شکست جنبش ملی شدن نفت  بوسیله  نیروهای استعماری و عوامل آنان  درکودتای 28 مرداد 32. از بقدرت رسیدن ارتجاع مذهبی  و نظام ولایت فقیه  پس قیام ضد سلطنتی 57 تا جنبش های اعتراضی تهیدستان در سالهای70. از حرکت های  اعتراضی دانشجویی سال 78  تا جنبش گسترده اعتراضی سال 88.

برش قطعی از چنگا ل دیکتاتوری از هر نوع  آن  تنها با رشد اگاهی جمعی و شکل گیری نهاد های قدرتمند مدنی امکان پذیر است.  در کشور ما فرهنگ  و نظامهای استبدادی همواره مانعی جدی برای رسیدن به این هدف بوده اند.  بنابراین  برای تحول دمکراتیک، تحقیق و بحث و گفتگو حول دلایل استبداد زدگی، یک شرط لازم و اساسی است(2).  همچنین   برای سازماندهی موثر و قدرتمند  میباید برنامه و هدف داشت. در این رابطه بحث و گفتگو در رابطه با نظام سیاسی و هدف های مرحله ای اهمیت اساسی پیدا میکنند.

  تلاش هر شهروند و ایرانی آزادی خواهی برای درک دقیق تر از تاریخ خود، درک نقاط ضعف فرهنگ غالب و اگاهی به مناسبات قدرت و نظام سیاسی با ارزش است. در این رابطه عده ای از دوستان با ایجاد یک گروه کاری فکری» به منظور تبادل نظر و به اشتراک‌گذاری مطالب مرتبط به مقوله جمهوری و ‌جمهوری‌خواهی  ایجاد نموده اند. این تلاش هر قدر محدود،  اما با ارزش است.  پیشنهاد  میکنم که  موضوعات مهم در رابطه با  مقوله نظام سیاسی و جمهوری خواهی  را دسته بندی کنیم.  در بسیاری موارد  موضوعات تداخل پیدا میکنند.  این بنظر من  نه تنها اشکالی ندارد بلکه باعث میشود از زاویه های مختلف به موضوعات خاص توجه کرد. همچنین ایده های مهم و کلیدی  اهمیت خود را  بیشتر نشان میدهند.

برای شروع این دسته بندی را در بلاگ خود «پوینده»  قرار میدهم.  دوستان  بلاگ «سه راه جمهوری»  و دیگر بلاگر ها نیز میتوانند موضوعات را با تقسیم بندی موضوعی در بلاگ خود قرار دهند این کارباعث طرح  گسترده تر  ایده ها گشته و همچنین کار سانسور نظام جهل و جنایت ولایت فقیه را برای فیلتر کردن دشوارتر میکند.  این تلاش مشترک همچنین گام کوچکی خواهد بود برای همفکری و همکاری  بیشترمیان ایرانیان دمکرات و آزادی خواه.

میتوانیم هر هفته یک موضوع را با یک مقدمه طرح نموده دوستان میتوانند متناسب با علاقه و آمادگی خود مقالات و  نظرات و ایده های خود را در رابطه با آن موضوع مطرح نمایند. با این فرض که ارایه مقالات و نظرات می تواند ادامه داشته باشد. همچنین اگر موضوع مهمی از نظر شما از قلم افتاده میتوان آنرا به لیست اضافه نماییم.

1.    خصوصیات جمهوری به عنوان یک نظام سیاسی.

1.1 دلایل ضرورت جدایی دین از دولت.  سکولاریزم و  لایسته.

1.2 حقوق بشر، نفی تبعیض  و حق تعیین سرنوشت.

1.3. ارتباط آزادی  دمکراسی و عدالت اجتماعی

1.4 حدود قدرت دولت. تمرکز گرایی و راهکارهای تمرکز زدایی، فدرالیسم.

2. ساختار قدرت و نظام های سیاسی.

2.1 قدرت فردی و سلطنت مطلقه،  الیگارشی، پولوتکراسی، حکومت نظامی،

2.2 سازمانهای مدنی و نقش آنان در ساختار قدرت

2.3 کنترل و پاسحگو کردن قدرت.

3. موانع فرهنگی در برای تحول دمکراتیک (فرهنگ استبدادی)

3.1   زمینه های تاریخی  شکل گیری فرهنگ استبدادی.

3.2  خصوصیات فرهنگ استبدادی و چالش های پیش رو برای تحول دمکراتیک.

3.3  نکات مشابه نظام سلطنتی و نظام ولایت فقیه.

3.4  آرمان گرایی جزمی، شخصیت پرستی، دولت ایدتولوژیک.

3.5  پوپولیسم. (عوامگرایی) ناسیونالیسم کور، شونیسم، تبعیض گرایی قومی و جنسیتی و مذهبی.

4.موانع اقتصادی  در برابر تحول دمکراتیک.

4.1 اقتصاد مولد  توسعه پایدار و حفظ محیط زیست

4.2 اقتصاد متکی بر درامد نفت و تمرکز گرا در برابر اقتصاد چند محصولی

4.2 تمرکز قدرت و ثروت در برابر دمکراسی.

5. تاثیرات بین المللی و ژئوپلتیک در برابر تحول دمکراتیک.

6. استفاده از تجارب تاریخی معاصر برای گذار به دمکراسی

6.1. انقلاب مشروطه 1285

6.2. کودتای رضا خان1299

6.3. دهه 20

6.4 . جنبش ملی شدن نفت و کودتا 28 مرداد32

6.5 دهه 40 و 50

6.6 انقلاب ضد سلطنتی 57

6.7 دهه 60

6.8 دهه 70

6.9 جنبش سبز 88

————————————————–

1)  برخی دلایل بی ثباتی   نظام های استبدادی

2) هدف ما نه صرف مبارزه با دیکتاتور بلکه مبارزه با فرهنگ دیکتاتوری است.

Read Full Post »

در  آستانه روز جهانی کارگر  قرار داریم.    روزی که  بعنوان  نماد مبارزات کارگران و زحمتکشان  برای کسب حقوق صنفی و عدالت اجتماعی ثبت گردیده است.

در این روز مبارزه اسانلوها را پاس میداریم. اعتصابات و اعتراضات  کارگران و تلاش هایشان را برای گرفتن ابتدایی ترین حقوق صنفی در شرایط خفقانی که نظام ولایت فقیه به جامعه تحمیل  نموده را پاس میداریم. جنبش کارگری و سندیکایی  در کنار مبارزات زنان و اعتراضات دانشجویی در سالهای  اخیر علیرغم شیوه های پیچیده سرکوب نظام جهل و جنایت ادامه داشته  است.  مبارزات کارگرانی  که با تحمل سرکوب های قرون وسطایی نظام ولایت فقیه  برای گرفتن ابتدایی ترین حقوق صنفی خود تلاش میکنند  را پاس میداریم.

در این روز به فکر میلیونها جوان ایرانی هستیم که با داشتن تحصیلات عالی و تلاش برای یافتن کار مولد بیکار هستند.

در این روزها بفکر هزاران کارگری هستیم که بخاطر سیاست ها  بی قانونی و  منافع نظام جهل و جنایت ولایت فقیه ماه هاست  دست مزد دریافت نکرده اند.

در این روز فکر هزاران هموطنی هستیم که بخاطر بی حقوقی و بی قانونی در نظام «جمهوری» اسلامی   هفته ها و گاه ماهها بدون در یافت حقوق بیگاری میکنند که شاید با حقوق 300 هزار تومان در ماه استخدام شوند.

در این روز بفکر ایرانیان آزادی خواه، فعالین مدنی  دانشجویان آزاده ای هستیم که برای رفع این نابسامانی ها و در تلاش برای آینده ای بهتر تلاش میکنند.

میدانیم که مبارزه در برابر بیعدالتی از مبارزه برای آزادی  و دمکراسی جدایی ناپذیر است.

با ادای احترام  به کارگران دربند و همه زندانیان سیاسی  و با آرزوی رهایی مردم ستمدیده ایران از چنگال نظام «جمهوری» اسلامی و بر قراری جمهوری ایران.

میدانیم که  در برابر منطق تمامیت خواهی و قدرت طلبی و سرکوب حقوق ابتدایی کارگران و زحمتکشان، منطقی قدرتمند برای پایبندی به معیارها و پرنسیب های دمکراتیک  برای همیاری و همکاری و ساختن جامعه و جهانی فارغ از بی عدالتی و تبعیض نیز وجود دارد. منطقی که بقای انسانیت و وجود در این کره خاکی  را در نهایت نه در تمامیت خواهی  و زورمداری بلکه در بسط آزادی دمکراسی و عدالت اجتماعی و حقوق انسانی میبیند.

  روز جهانی کارگر  برای آنان که این منطق را درک نموده  و به آن  پایبنند  گرامی باد.

.

Read Full Post »

«پس از اقدام اخیر سایت  بالاترین که اعمال نظر مدیران در قبال توهین آمیز بودن یا نبودن لینک ها را رسمیت بخشید، بسیاری از کاربران به اشکال گوناگون این حرکت را مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری این اقدام را ادامه ی روندی می دانستند که از مدتی قبل با تغییرات نوشته یا نانوشته از جانب مدیران اعمال می شد» (1).

مشکل  اساسی مدیریت سایت  بالاترین عدم وجود معیارهای دمکراتیک در شیوه مدیریت و اعمال شیوه های قیم مابانه در رابطه با کاربران سایت است. این نکته بطور واضحی  در رابطه با موضوع محدود کردن لینک های منتقد به مذهب به نمایش گذاشته شده و درک سطحی مسئولین  بالاترین را از  اصل  آزادی بیان عریان  نمود. محدود کردن آزادی بیان انهم در سایتی که هدف اصلی تعداد زیادی از کاربرانش تلاش و مبارزه برای آزادی بیان و رفع سانسور در ایران است بهیچ عنوان قابل قبول نیست.

به این دلایل  و  بخاطر عدم  پا سخگویی مناسب مسئولین بالاترین به پرسش ها و انتقادات جمع کثیری از کاربران ، عده ای از کاربران تصمیم به تحریم سایت  بمدت دو هفته گرفتند.  از همه ی شما دوستان می خواهیم با همراهی خود، صدای این حرکت اعتراضی را هرچه پرطنین تر سازید تا مدیران این وبسایت دریابند که نقض قواعد آزادی بیان و بی توجهی و بی احترامی به خواسته های کاربران، چندان  بی هزینه نخواهد بود.

تحریم 14 روزه ی بالاترین  از ساعت 9 صبح پنج شنبه 11 آذر به وقت ایران آغاز خواهد شد.

امیدواریم همه ی دوستان، وبلاگ نویسان و کاربران بالاترین، در هرچه بهتر انجام گرفتن این حرکت اعتراضی ما را همراهی نمایند.

نوشته های مرتبط با موضوع:

دعوت به بازی وبلاگی با عنوان: «چرا بالاترین را تحریم می کنم؟»1

اندر باب نظر سنجی بالاترین

نامه سرگشاده صدها کاربر «بالاترین» خطاب به مهدی یحیی نژاد در اعتراض به تصمیمات اخیر مدیران این وبسایت

خودسانسوری، حصر آزادی است / مقاله ای از زنده یاد محمد مختاری در سالگرد قتل های زنجیره ای

Read Full Post »

اندر باب نظر سنجی بالاترین:

تقریبا 7  روز بعد از  تصمیم گیری مدیریت بالاترین مبنی بر محدود کردن لینک هایی که به نظر عده ای ممکن است نسبت به مذهب توهین آمیز  و یا تمسخر آمیز باشند و پس اعتراضات  تعداد زیادی از کاربران،  بالاترین در اقدامی  انقلابی  برای اولین بار دست به یک نظر سنجی تاریخی زد:

این  نظر سنجی که حاکی از درایت  مدیریت سایت از موضوعات مورد اعتراض دارد با 3 گزینه زیر طرح گردید:

1. با انتشار لینک در نقد دین حتی اگر حاوی مطالب توهین‌آمیز و تمسخرآمیز باشد موافقم.

2.      کلا با نشر هر گونه لینک در نقد دین مخالفم.

3. با انتشار لینک در نقد دین موافقم به شرطی که حاوی مطلب توهین‌آمیز و تمسخرآمیز نباشد.

این نظر سنجی مرا بیاد  رفراندم جمهوری اسلامی انداخت. جمهوری اسلامی آری  یا خیر.

این نظر سنجی فراموش میکند که  نگرانی اصلی بسیاری از کاربران محدود کردن آزادی بیان به بهانه  مخالفت با   توهین به عقاید  مذهبی است.

این نظر سنجی فراموش میکند که ستوال بسیاری از کاربران  اینست که  مرجع تصمیم گیرنده در رابطه  با اینکه آیا نوشته ای توهین آمیز هست  یا نه کیست؟.  آیا یک نفر  قرار است این کار را انجام دهد؟ آیا این معیار  بر اساس استاندارهایی  مشخص میشود که هدفش حفظ آزادی بیان است یا  احساسات یک عده کار بر مذهبی؟

مسلمانهای قشری و تمامیت خواهان  طرفدار حکومت مذهبی در  بالاترین  که  از نظر تعداد کم هم  نیستند اساسا نقد دین و خرافات دینی را برنمی تابند و طرح بسیاری از ستوالات بوسیله عده ای  دیگر از کاربران را توهین آمیز میدانند.  در نظر بگیرید که رهبر اخلاقی و دینی شان؛ همین «امام راحل» فرمان قتل سلمان رشدی رو برای نوشتن یک رمان را صادر کرد.. خوب  اگر با منطق این قشری ها بخواهیم پیش برویم کتابهایی مثل   23 سال دشتی و نوشته های کسروی را هم توهین میدانند.

توضیح آقای یحیی نژاد در رابطه با  حذف نوشته های به زعم ایشان توهین آمیز و هزل گونه اعتراض اینگونه کاربران بوده است. ایشان  در بیانیه ای که بدون نظر خواهی از دیگر کاربران صادر کرده اند متذکر شده اند که اگرچه اصل آزادی  بیان مورد قبول ایشان هست اما بنا بر مصلحت  و جلوگیری از  ترک کاربران مذهبی تصمیم به ایجاد محدویت برای این نوشته ها گرفته اند!

خوب آقایان و خانم های مذهبی ممکن است فردا از انتقادات به امام «راحل» نیز رنجیده خاطر شده و بصورت گروهی تصمیم به ترک بالاترین نمایند.  با این منطق آقای یحیی نژاد، سیر محدود کردن آزادی بیان در کجا متوقف خواهد شد؟.

آیا  اصل آزادی بیان  بسیار مهمتر از منافع  گروهی  و یا سیاسی یک عده خاص نیست؟

از طرفی سلطه هزار و چهارصد ساله فرهنگ استبداد مذهبی همراه  با بلایی که نظام ولایت مطلقه فقیه در 30 سال اخیر بر سر حقوق  و آزادیهای سیاسی و آزادی بیان آورده است. با تاخت و تاز  بلامنازعی  که قشریون مذهبی و طرفداران حکومت مذهبی  در نفی صداهای مخالف  داشته اند. با یورش وحشیانه ای که حکومت مذهبی به حقوق و آزادی های مدنی از جمله آزادی بیان و آزادی نقد  دین روا داشته است.تصور میکنم این اقشار ظرفیت و تحمل شنیدن هر صدای مخالفی را از دست داده اند.

دین سالاران و  مسلمانان تند رو شاید بهتر است ظرفیت شان را برای شنیدن  انتقاد بالا ببرند.

کسانی که حرف فقط حرف خودشان بوده  و هر بدیل دمکراتیکی را در این 30 سال گذشته  سرکوب کرده اند شاید بهتر باشد بجای پافشاری بر نفی آزادی بیان در این فضای مجازی کمی بیشتر فرهنگ مدارا را تمرین کنند(1). البته اینجا قصد دفاع از برخی نوشته های پرخاشجویانه که  گاه با محتوای نازلی طرح میگردند را ندارم. همچنین بالاترین حق دارد که بر اساس قوانین سایت  مانع انتشار مطالبی باشد که از کلمات رکیک استفاده میکنند.   اما آیا میتوان  با استناد به حکمی کلی در رابطه با مطالبی که ممکن است در نظر بعضی  افراد توهین آمیز باشد، اصل پایه ای آزادی بیان را مورد تعرض قرار داد؟

در نوشته دیگر  گفته بودم که ترجیح میدهم  حتی به عقیده ام توهین بشه ولی حق آزادی بیان دیگران را نگیرم. چرا که با وجود آزادی بیان میتوانم از خود دفاع کنم. اما بدون داستن آزادی بیان  مجبور به سکوت خواهم بود  و کسی صدای مرا نحواهد شنید.

چرا که آزادی بیان  و دفاع از ان نقشی بسیار مهمتر در رشد شعور  جمعی و نهادینه شدن  ارزش های دمکراتیک دارد،  تا محدود کردن آن به این دلیل گاه موجه که توهین به نظرات دیگران کار درستی نیست.

اگر منظور  از این همه سرو صدا جلوگیری از استفاده از الفاظ رکیک در رابطه  با نوشته ها بوده، اگر عده ای نگران فحش رکیک دادن به  شحصیت های مذهبی صدر اسلام هستند  که برای ان قانون جدید لازم ندارید.  اکنون نیز   بر مبنای قوانین بالاترین استفاده از الفاظ رکیک غیر قانونی هست.

اما برگردیم به روش های مدیریتی در بالاترین که خود یکی دیگر از موضوعات اصلی مورد اعتراض بوده  و در این نظر سنجی  کاملا نادیده گرفته شده است. بسیاری از کاربران سایت  بالاترین بر این عقیده هستند که  شیوه  مدیریت  بالاترین  قیم مابانه  است.  این در حالی است که علیرغم خصوصی بودن مالکیت سایت،  بخش قابل توجهی از ارزش سایت  در نتیجه  تولید محتوا بوسیله کاربران  آن  پدید میآید.  بدیهی است که انتظار آنان مشارکت در تصمیم گیری ها  و  سیاستهای سایت   بصورتی دمکراتیک است. امری که بطور مکرر از طرف مدیریت  بالاترین نه تنها رعایت نشده بلکه در مواردی با برخورد هایی نادرست وگاه توهین آمیز موجب اعتراضات  گسترده ای گردیده است.

بر این  اساس بسیاری از کاربران معتقدند که برای حفظ و رشد بالاترین بعنوان مجموعه ای چند صدا  و  با مدیریت دمکراتیک و برای جلوگیری از تبدیل شدن بالاترین  به ارگان تبلیغاتی یک جریان سیاسی خاص. یکسری تغییرات در شیوه اداره و اعمال قوانین و سیاست ها در بالاترین ضروری است:

راه حل پیشنهادی در جهت دمکراتیزه کردن مدیریت سایت  شامل موارد زیر میگردد.

1. عدم سانسور و احترام به اصل آزادی بیان بدون هرگونه تبعیض.

2 . ایجاد فورومی در بالاترین برای بحث و تبادل نظر اعضا و مدیریت سایت راجع به مشکلات و چالش ها.

3 . نظر سنجی و بررسی نظرات کاربران قبل از تصمیم گیری در رابطه با تغییرات وایجاد مکانیزمی برای رای گیری  در رابطه  مسایل و موضوعات مهم و مورد اختلاف که  در رابطه با تحولات  مطرح میگردند.

4 . بوجود آوردن کمیته ای منتخب از طرف کاربران برای  بررسی  اختلافات و مسایل کاربری بهمراه مستولین سایت بمنظور  تلاش در جهت دمکراتیکزه و منصفانه کردن تصمیم گیری ها.

این پیشنهادات باعث دمکراتیزه کردن و در نهایت قانومند شدن روابط در بالاترین میگردد.  مشارکت کاربران در این  مدل همچنین باعث خواهد شد که  آنان بالاترین را از آن خود بدانند و با دلگرمی بیشتر به هدف های اصلی که شامل اطلاع رسانی  و تبادل نظرات در رابطه با موضوعات بپردازند.

خوشبختانه درجه اگاهی و مخالفت با محدود کردن آزادی بیان در بالاترین بسیار امیدوار کننده است. تصور میکنم که  شعور سیاسی ایرانیان  مانع از آن خواهد شد که گرایش های غیر دمکراتیک و قیم مابانه در فضای مجازی موققیتی بدست آوردند. چرا که با وجود آلترناتیوهای متنوع، ایرانیان دمکرات فضاهای جدید برای بحث و تبادل نظر بوجود آورده و خواهند آورد.

1. بازخوانی فرهنگ.  محمد مختاری

بیژن پوینده

نوشته بارزشی در این زمینه از بلوا:

بالاترین توهین به هر باوری نیاز به «ولی» داشتن آن است

————————————————————————————

Read Full Post »

دوستان بنظرم  مدیریت بالاتربن هدفش ایجاد جبهه ای برای اصلاح طلبان دولتی است. در عین حال میخواد ژست دمکراتیک بگیره. هدف  کنترل سایت از طرف این جریان  بوده و هست. یک عده ای هم البته میتوانند لینک بگذارند  ولی اگر زباد پاشون رو از گلیم خودشن فراتر بگذارند یا حذف میشوند یا محدود. بنابراین به نظر من تحریم با هدف عقب نشوندن مدیریت سایت جواب نمیده. برا حتی 1000 تا ای دی تقلبی میتونه سایت رو خیلی پر طرفدار تر از اونچه که هست نشون بده. راه حل بنظر من:

1.  ادامه فعالیت در بالاترین و روشتگری  با تمام توان در رابطه با اهمیت آزادی بیان و غیر جناحی  و دمکراتیک کردن مدیریت سایت است. توجه کنید که اینکار باعث روش شدن هدف مدیریت سایت میشود و با پیگیری ما عده بیشتری خواستار احترام به آزادی بیان میشوند. لازم است اینحا نکته ای رو به آندسته از  طرفداران اصلاح طلبان و موسوی که واقعا خواستار تحول دمکراتیک هستند یاد آوری کنم. دوستان تک صدا شدن این سایت بمرور زمان باعث مردن و کم اهمیت شدن سایت میشه و بالاترین رو تبدیل به یک سایت حزبی دیگه مثل کلمه یا سایت های مجاهدین یا مشروطه خواهان  … میکند. اونوقت یک عده دائما بیانه های موسوی  رو لینک میکنند و زیرش به به چه چه میکنند. دلشون هم خوش خواهد بود که مبارزه اینترنتی میکنند. بیایم بالاترین رو جدا از گرایش های فکری خودمون تیدیل به یک سایت برای ارایه و بحث نقظه نظرات متنوع کنیم. این تجربه رو تبدیل به یک تمرین دمکراسی کنبم  و نه یک تلاش دیگر برای انحصار طلبی و تمامیت خواهی. از تجارب 57 درس یاد بگیریم.

2. این تلاش ممکنه جواب نده برای  همین  باید دنبال تقویت سایت های  رقیب  از جمله سایت دنباله  و باشیم. برای اینکار میتوانیم لینک ها رو به هر دو سایت فرستاده  و در مواقع تحریم موقت یا طولانی بالاترین تلاش هایمان رو اونجا متمرکز کنیم.  این یک پروسه است. بسیاری از ما به بالاترین عادت کردیم. میتوانیم  با توجه به وقتی که داریم در راه فعال شدن در فضای دیگر قدم برداریم.

3. همچنین میتونیم دنبال  بوجود آوردن یک سایت با مدیریت دمکراتیک باشیم. این کار زمان میبره. ایده ای که اینجا مطرح شده با ارزش هست.

http://weblognewis.blogspot.com/

در رابطه با  خواسته ها هم نظرم رو اینجا مطرح کردم

پیشنهاداتی در رابطه با حل مشکلات در بالاترین

 

 

Read Full Post »

نگاهی بیاندازیم به پیام میر حسین موسوی بمناسبت  16 آذر   تا   فقر  اندیشه را در تفکر طرفداران  حکومت مذهبی دریابیم. میرحسین در این پیام که شامل یک مقدمه و پنج بند است، ۱۶ آذرماه را یاد آور حادثه ای دانسته که در آن دانشجویان هوشیار و پیشتاز ایران، به خاطر اعتراض به استبداد داخلی (تاکید از من است) و استعمار خارجی، به خاک و خون کشیده شدند

در بخشی  دیگر از اعلامیه میگوید:

مگر امام رحمت الله علیه در سال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کار خودتان بشوید.»

آیا  موسوی فراموش کرده که «امام  راحل»  در چند نوبت گفت که:

اگر 35 میلیون بگن آره من میگم نه!(1)

سپس در ادامه بیانیه میگوید:

ودر سال ۶۰ نیز فرمودند:

«البته دزدها از قانون بدشان میاید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید»

حتما ایشان این سحنان «امام راحل» را بیاد ندارند که گفت:

“در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام می‌خواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دمکراسی باشد.” (2)

“به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را می‌کنند می‌شکنیم.”(3)

“آن‌هایی که به اسم دموکراسی، با اسم دمکرات می‌خواهند مملکت را به فساد و تباهی بکشند، این‌ها باید سرکوب شوند. ملت آن‌ها را سرکوب خواهد کرد. کاری نکنید که باب غضب باز شود.(4)

سپس ایشان  به توضیح  واضح هات  در رابطه   با ندانم کاری  و فساد   غالب  و نابود کردن اقتصاد  در دولت کنونی میپردازد. تو گویی  بحران اقتصادی  و ندانم کاری و فساد اقتصادی پدیده ای جدید  در نظام ولایت فقیه هست.  شاید ایشان جمله معروف «امام راحل» را که گفته بود اقتصاد مال خر است را نیز فراموش کرده.

ایشان برای مبارزه با دولت فعلی خواهان  معرفی نظری و عملی اسلام رحمانی در جهت بسط آگاهی  میگردند.

اما معلوم نیست آیا این اسلام رحمانی چیزی بغیر از همان اندیشه های «امام راحل» است.

بنا به گفته «امام»  در «دوران  طلایی:

“یکی از این‌ها آمده بود گریه می‌کرد که چرا بعضی از این‌ها را می‌کشند! این‌ها باز توجه ندارند که اسلام در عین حال که تربیت است، یک مکتب تربیت است… اگر ما بخواهیم مسامحه کنیم در قضاوت ، تا آخر گرفتار هستیم. ما با هیچ‌کس قوم و خویشی نداریم . ما مطیع اسلام هستیم و احکام اسلام را می‌خواهیم جاری کنیم.”(8)

“ما دیگر نمي‌توانيم آن آزادی را که قبلاٌ دادیم بدهیم و نمی‌توانیم بگذاریم این احزاب کار خودشان را ادامه بدهند. ما شرعاَ نمی‌توانیم مهلت بدهیم. شرعاَ جایز نیست که مهلت بدهیم. ما آزادی دادیم و خطا کردیم. به این حیوانات درنده نمی‌توانیم با ملایمت رفتار بکنیم. دیگر نمی‌گذاریم هیچ نوشته‌ای از این‌ها در هیچ جای مملکت پخش شود. تمام نوشته‌هایشان از بین می‌بریم. با این‌ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار خواهیم کرد.”(9)

“این جنایتکارها که در بازداشت هستند متهم نیستند، بلکه جرمشان محرز است؛ باید فقط هویت آنها را ثابت کرد و بعد آنها را کشت. اصلاً احتیاج به محاکمه آنها نیست. هیچگونه ترحمی درمورد آنها مورد ندارد. اگر ما اينها را نكشيم، هر يكی شان كه بيايد بيرون ميرود آدم مي‌كشد. با چند سال زندان كار درست نمي‌شود.اين عواطف بچه گانه را كنار بگذاريد.(10).

آقای موسوی در  انتهای بیانیه میفرماید:

یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع«

این اعلامیه  مانند بسیاری دیگر از اعلامیه های شان  نه تنها ناتوانی او را در نقد صادقانه گذشته نشان میدهد. بلکه  نشان دهنده توجیهات او   برای منزه کردن چهره  بزرگ ترین جنایتکار  و  سرکوب گر  ایرانیان آزادی خواه در یک صد سال گذشته میباشد.   براستی تاکید موسوی بر دفاع بی قید وشرط  از خمینی برای چیست؟  آیا او مجبور است  اینچنین در هر مناسبتی از خمینی دفاع کند؟  آیا او نمیداند که  ایرانی  آزادی خواه  و دمکرات منشی  نیست که تضادی بنیادین با تفکرات ارتجاعی  سنتی و ضد حقوق بشری خمینی نداشته باشد؟  آیا  دفاع بی قید شرط  از خمینی میتواند  در جهت تحکیم و همبستگی آزادی خواهان باشد؟

آیا او با تطهیر خمینی میخواهد  با دفاع از  این  اسطوره نکبت، گذشته خود را توجیه کند؟  و یا میخواهد  با عوام فریبی و بزک کردن تفکر ورشکسته حکومت مذهبی  و مذهب حکومتی، آینده سیاسی خود را تضمین نماید؟

آیا این  دروغ گویی و توجیح  برای رسیدن به هدف که همان حفظ  حکومت مذهبی باشد نیست؟

اگر خامنه ای دستور کشتن صدها نفر معترض بی گناه را داد. خمینی دستور کشتن هزاران هزار زندانی سیاسی را داد.

آیا تکرار حرفهای« امام»  این بزرگترین دیکتاتور قرن گذشته در ایران در پیام به مناسیت روز دانشچو و 16 آذر توهین به شعور هر ایرانی و دانشجوی آزادی خواه نیست؟ ایا 16 آذر مظهر مبارزه دانشجویان  با استبداد ( از هر نوعی ) نیست؟

آیا میتوان بدون نقد گذشته  و با سلاح دروغ   و ریا به جنگ نظام دروغ  و ریا رفت؟  آیا میتوان با دفاع بی قید و شرط از  پایه گذار نظام استبداد  مذهبی به جنگ استبداد مذهبی رفت؟

واقعیت این است که طرفداران حکومت دینی به بن بست رسیده اند .  آنان  با تحمیل و تبلیغ فرهنگ دروغگویی تظاهر و ریا کاری  باعث  رواج چنین فرهنگی شده اند.  طرفدار ن حکومت دینی و «اندیشه های امام راحل»  از هر فرقه ای از نظر فکری اخلاقی و سیاسی ورشکسته هستند.

جنبش آزادی خواهی و دانشجویان آگاه مبارزه خود را برای احقاق حقوق انسانی و دمکراتیک خود ادامه خواهند داد. نظام ولایت فقیه مرده ای پیش نیست که با  ضرب سرکوب  و  استفاده از  سلاح ترس  و  سو استفاده از ثروت های ملی ایستاده است.  وقتی سلاح ترس بی اثر شد که خواهد شد. وقتی اندیشه آزادی و فلسفه زنده بودن  بر فلسفه مرگ  و ایدتولوژی اسلام دولتی غلبه پیدا کند. آنروز استبداد شکسته خواهد شد.

 

جناب موسوی میگوید:

یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع

در این رابطه باید گفت:

یادمان باشد به شعور جمعی دانشجویان در سالگرد 16 آذر با دفاع از خمینی قاتل توهین نکنیم!

 


————————–

منابع:

[1]- سخنرانی در جمع دانشجویان اهواز،کیهان 3/3/58

[2]- سخنرانی مورخه ۱۹ آذر ۱۳۵۸، قم

[3]- سخنرانی مورخه ۲۲ اسفند ۱۳۵۷، قم

[4]- صحیفه نور،ج9،ص372

[5]- سخنرانی در مسجد فیضیه قم، جمعه 2 شهریور58، سروش،شماره 18، 10 شهریور 58،ص6-7
[6]-كيهان، 27مرداد 1358
[7]- سخنرانی 19 تیر 58 امام و …، گردآورنده: منصور دوستکام و هایده جلالی،انتشارات پیام آزادی، چاپ سوم،1358ص96
[8]- صحیفه‌نور ، ج13، ص50

 

[9]- مجلس معارفه با نمایندگان مجلس خبرگان در فیضیه قم، 27 مرداد 1358
[10]- سخنرانی به مناسبت سالروز تولد رسول اسلام، ۹ تیر ۱۳۵۹
—————————–

بیژن  پوینده

 

 

Read Full Post »

Older Posts »